سپس شارح گويد:
اگر مصنّف كلام در اسم منقوص را برمقصور مقدّم مىداشت شايستهتر و سزاوارتر مىبود.
شارح هادى در وجه اين اولويّت گفته است:
زيرا اسم منقوص بمعرب نزديكتر از مقصور است زيرا برخى از حركات اعرابى برآن داخل شده ولى برمقصور هيچيك داخل نمىشود.
قوله: فى كون آخره ياء خفيفة: ضمير در « آخره » به الثّانى راجع است.
قوله: و نصبه ظهر: ضمير در « نصبه » به الثّانى راجع است.
قوله: لخفّته: ضمير مجرورى به « نصب » كه مراد از آن فتحه است راجع مىباشد.
قوله: و رفعه ينوى: ضمير مجرورى در « رفعه » به الثّانى عود مىكند.
قوله: اى يقدّر فيها: ضمير در « فيها » به ياء راجع است.
قوله: و لو قدّمه على المقصور: ضمير فاعلى در « قدّمه » به مصنّف و ضمير مفعولى به منقوص راجع است.
قوله: كان اولى: ضمير در « كان » به تقديم منقوص برمقصور راجع است.
قوله: لانّه اقرب الى المعرب: ضمير در « لانّه » به منقوص عود مىكند.
قوله: لدخول بعض الحركات عليه: ضمير در « عليه » به منقوص عود مىكند.
متن: «49»
و اىّ فعل آخر منه الف
او واو او ياء فمعتلّا عرف
تجزيه و تركيب
اىّ: شرطيّه، مضاف، مبتداى اوّل.
فعل: مضاف اليه.
آخر: مبتداء دوّم.