كلمه « اذرعات » كه در كلام
امرء القيس آمده بهرسه وجه قرائت شده:
تنوّرتها من اذرعات و اهلها
بيثرب ادنى دارها
نظر عال
يعنى: با قلب و دلم بآتش آن محبوبه از اذرعات نگريستم در حاليكه اهل
اذرعات در يثرب مىباشند و چگونه مىتوان او را رؤيت و مشاهده نمود و حال آنكه
كوتاه و پستتر خانه او بنظر عالى و مرتفع مىآيد.
شاهد در كلمه « اذرعات » است كه در حالت جرّى واقع شده لذا هم با كسره منوّن خوانده شده و هم
بدون تنوين و هم با فتحه آنرا خواندهاند تا غير منصرف باشد.
قوله: فى نصبه بالكسرة: ضمير در « نصبه » به جمع مؤنّث سالم راجع است.
قوله: اصله اذرعة: ضمير در « اصله » به اذرعات عود مىكند.
قوله: فيه ذا الاعراب: ضمير در « فيه » به جمع با الف و تائيكه اسم
قرار داده شده باشد راجع بوده و مقصود از « ذا الاعراب» اينستكه نصبش به كسره با تنوين باشد.
قوله: و بعضهم ينصبه بالكسرة: ضمير جمع در
« بعضهم » به ادباء راجع بوده و ضمير
منصوبى در « ينصبه » به جمع با
الف و تائى كه اسم قرار داده شده راجع است.
قوله: و يحذف منه: ضمير در « منه » به اسم مذكور راجع است.
قوله: و بعضهم يعربه اعراب ما لا ينصرف: ضمير در « بعضهم » به ادباء و ضمير منصوبى در « يعربه » به اسم مذكور عود مىكند.
و مقصود از « اعراب ما لا ينصرف» اينستكه رفعش به ضمّه بدون تنوين و نصب و جرّش به فتحه
بدون تنوين مىباشد.
قوله: بالاوجه الثّلاثة: مقصود كسره
با تنوين و بدون آن و اينكه جرّش به فتحه بوده مىباشد.