قوله: جمع ارض بسكونها: يعنى بسكون راء.
قوله: شذّ اعرابه هذا الاعراب: مقصود از « شاذّ » خلاف قياس و قاعده است و ضمير در « اعرابه » به ارضون عود مىكند.
قوله: لانّه جمع تكسير: ضمير در « لانّه » به ارضون راجع است.
قوله: و مفرده مؤنّث: ضميو در « مفرده » به ارضون عود مىكند.
قوله: و الحق به ايضا: ضمير در « به » به جمع راجع است
قوله: جمع سنة بفتحها: يعنى بفتح سين.
قوله: لما ذكر فى ارضين: علّت است براى الحاق و اينكه « سنون » جمع نيست.
متن: «38»
و بابه و مثل حين قد يرد
ذا الباب و هو عند قوم يطّرد
تجزيه و تركيب
و بابه: معطوف است به « السّنون ».
واو: عاطفه.
مثل حين: مضاف و مضاف اليه و كلمه « مثل » منصوب است تا حال باشد از فاعل قد يرد.
ذا: اسم اشاره، فاعل است براى « يرد ».
الباب: صفت است براى آن.
واو: حاليّه.
هو: مبتداء.
عند: مضاف، ظرف، متعلّق است به « يطّرد ».
قوم: مضاف اليه براى « عند ».
يطّرد: خبر است براى « هو » و جمله اسميّه مركّب از مبتداء و خبر حاليّه مىباشد.