لفظ « نبىّ » با تشديد،
مشتقّ از « نبوه » بفتح نون و
سكون باء بمعناى رفعت مىباشد و وجه ناميدن پيغمبر به نبىّ، بنابراين از اينرو است
كه رتبه حضرتش برغيرش از خلائق، رفعت و بلندى دارد.
و مىتوان « نبى » با همزه قرائت نمود تا از « نباء » بمعناى خبر مشتقّ باشد چه آنكه پيغمبر از جانب خداوند براى مردم خبر
مىآورد.
و مقصود مصنّف از « نبىّ » پيامبر بزرگ ما حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مىباشد.
قوله: اوحى اليه: ضمير در « اليه » به انسان راجع است.
قوله: و ان لم يؤمر بتبليغه: ضمير مستتر
نائب فاعلى در « لم يؤمر» به « انسان » عود مىكند و ضمير مجرورى در « تبليغه » به « شرع » راجع است.
قوله: فان امر بذلك فرسول: ضمير نائب
فاعلى در « امر » به انسان
راجع بوده و مشار اليه « ذلك » شرع مىباشد.
و مقصود اينستكه بين « نبىّ » و « رسول » عام و خاصّ
مطلق است باينمعنا كه « نبىّ » اعمّ و « رسول » اخصّ است
زيرا هررسولى نبىّ هست ولى برخى از نبىّها رسول نمىباشند.
قوله: ايضا: يعنى
همانطوريكه نبىّ هست رسول هم مىباشد.
قوله: و لفظه بالتّشديد: ضمير مجرورى
در « لفظه » به نبىّ
راجع است.
قوله: و المراد به نبيّنا: يعنى و مراد
مصنّف به « نبىّ » پيامبر
اسلام است بنابراين « الف و لام» در « المراد » عوض از مضاف اليه بوده و ضمير
در « به » به « نبىّ » راجع است.
شرح عربى:
المصطفى، اى المختار من النّاس كما قال النّبىّ صلّى اللّه عليه و
آله و سلّم فى حديث رواه التّرمذى و صحّحه:
انّ اللّه اصطفى من ولد ابراهيم، اسمعيل و اصطفى من ولد اسمعيل بنى