الف: آنرا در خصوص ذاتى كه موصوف به وصف است استعمال مىكنند مثل
آنكه از زيد كاتب در مقام اخبار مىگويند: جاء كاتب.
ب: آنرا در ذاتى كه آينده واجد وصف ميشود استعمال مىنمايند، مثل
آنكه به فرزند عالم مىگويند: جاء عالم باعتبار اينكه در استقبال عالم خواهد شد.
ج: آنرا در ذاتى كه قبلا داراى وصف بوده و اكنون آن وصف از وى زائل
شده است بكار مىبرند، چنانچه بكسيكه قبلا نجّار يا بنّاء بوده و اكنون از آن شغل
اعراض كرده مىگويند: جاء نجّار يا قام بنّاء.
اجماعى علماء است اگر مشتق بلحاظ ذاتى كه در آينده متلبّس به صفت
مىگردد استعمال شود مجاز است لذا اطلاق مجتهد به زيد كه در آينده متلبّس به
اجتهاد مىگردد مجازا است.
و نيز اتّفاقى است اگر مشتق را در ذاتى كه متلبّس به صفت بوده
استعمال كنند و حال اتّصاف و تلبّس را در استعمال ملاحظه نمايند باز اين استعمال
حقيقى است، مثلا به زيدى كه فعلا مجتهد است بگوئيم، زيد مجتهد است.
پس معلوم شد محلّ خلاف موردى است كه زيد مثلا در گذشته وصفى را دارا
بوده و سپس فاقد آن شده است حال همان وصف از دست داده را بر او اطلاق كنيم مثلا
ديروز ضارب بود و امروز باعتبار اينكه ديروز ضارب بوده بوى اطلاق ضارب بنمائيم،
البتّه اين اطلاق ممكنست به دو نحو صورت بگيرد:
الف: آنكه باعتبار اتّصاف ديروزش اين وصف را بر وى اطلاق كنيم، يعنى
بگوئيم زيد ضارب ديروز آمد اين اطلاق حقيقى و از مورد كلام خارج است.