اين بحث اختصاص دارد به مشترك لفظى و مقصود از آن اينستكه:
لفظ مشترك كه بيش از يك معنا دارد آيا در يك استعمال مىتوان از آن
معانى متعدّد را اراده نمود بنحوى كه هريك از دو معنا بطور مستقلّ و عليحده مقصود
باشند يا چنين استعمالى ممكن نيست:
در اين مسئله دو قول مىباشد:
مشهور از ارباب دانش بعدم آن قائل و بعضى به جوازش متمايل شدهاند.
دليل مشهور
مهمترين دليلى كه ايشان اقامه نمودهاند، همان دليلى است كه مرحوم
محقّق خراسانى در « كفاية الاصول» آن را ذكر فرموده و حاصلش اينست:
استعمال لفظ در معنا از باب فناء لفظ در معنا است و بديهى و روشن است
كه لفظ وقتى در معنائى فانى شد نسبت بمعانى ديگر موضوع باقى نمانده و استعمال نسبت
به آن معانى مستحيل مىگردد.
و بعبارت ديگر:
متكلّم وقتى لفظ را استعمال مىكند بوسيله لفظ اصلا غير از معنا شيئ
ديگرى را ملاحظه نكرده، حتّى گاهى از نفس لفظ نيز غفلت نموده و تمام همّ و غرضش
القاء معنا ميباشد و پرواضح است كه در وقت ملاحظه معنائى از معانى باين كيفيّت كه
ذكر شد ممكن نيست، يكى ديگر از معانى مغاير با معناى ملحوظ را توسّط لفظ چنين
بنگرد، مگر آنكه لاحظ دو بين و باصطلاح احول العين باشد.