قسم اوّل را قضاياى اوّليات مىگويند .
و امّا قسم دوّم خود بر دو قسم است زيرا يا محتاج بواسطهاى غير از حس ظاهر و باطن بوده يا نيازشان بحواس ظاهره و باطنه است :
قسم دوّم را مشاهدات خوانند و خود بر دو نوع هستند :
قسمى از آنها مشاهدات بحس ظاهرى بوده كه از آنها به حسّيّات نام برده و نوعى ديگر عبارتند از مشاهدات بحس باطنى كه به وجدانيّات موسوم هستند .
و امّا قسم اوّل يعنى قضايائيكه حكم در آنها نياز بواسطهاى غير از حس ظاهرى و باطنى دارد خود بر دو گونهاند :
قسمى از آن قضايائى هستند كه در وقت تصوّر موضوع و محمول واسطه حكم از ذهن غائب نبوده بلكه حاضر است و قسم ديگر آن چنين نميباشد .
نوع اوّل را اصطلاحا فطريّات و قضايائى كه قياس و برهانش همراه آنها است مىخوانند و نوع دوّم خود بر دو نحوه است :
يا در حكم از حدس استفاده ميشود يا چنين نيست :
قسم اوّل را حدسيّات گويند .
ناگفته نماند كه حدس عبارت است از انتقال دفعى و ناگهانى ذهن از مبادى به مطالب .
و قسم دوّم خود بر دو نوع است :
نوع اوّل آنكه حكم در آن از خبر دادن دسته و طائفهايكه از نظر عقل اجتماعشان بر دروغ مستحيل است حاصل ميشود كه بآن « متواترات » گويند .
نوع دوّم آنستكه طريق حصول حكم چنين نبوده بلكه حكم در آن مستند است به كثرت تجربه و آزمايشات متعدّده و از آنها به « تجربيّات » نام ميبرند .
آثار الباقية في شرح الحاشية، ص