ترجمه و شرح : مرحوم محشّى
در ذيل كلام مصنّف يعنى « ايجاب الصغرى
و فعليتها » ميفرمايد :
در شكل سوّم يكى از شرائط صحيح و صادق بودن نتيجه اينست كه صغرى موجبه
بوده و شرط ديگر آن اينست كه جهت در آن « بالفعل » باشد و دليل
و برهان آن اينست كه :
حكم در كبراى اين شكل چه سالبه
بوده و چه موجبه باشد بر موضوعى است كه وصف عنوانى براى
ذاتش بالفعل ثابت مىباشد لذا اگر اصغر با حد وسط ( موضوع در كبرى )
متّحد
بالفعل نباشد باينكه يا اصل هيچ اتّحادى با هم نداشته باشند و صغرى سالبه بوده يا آنكه
با هم اتّحاد دارند ولى نه بالفعل و صغرى موجبه ممكنه باشد حكم هرگز از حد وسط فعلى
به اصغر تعدّى و سرايت نمىكند .
شارح گويد :
مثلا در اين شكل ميگوئيم :
كلّ انسان حيوان، و كلّ انسان ناطق، در اين قياس « انسان » حد وسط است كه در كبرى حكم كردهايم بناطق
بودن ذاتى كه بالفعل انسان است لذا در صغرى بايد اوّلا حيوان را بطور ايجاب بر انسان
حمل كنيم و ثانيا جهت در هم بايد « بالفعل » باشد تا از اين
مقدّمتين نتيجه حاصل آيد و در غير اينصورت نتيجه صادق نيست چون وقتى
صغرى سالبه بود يعنى حيوان را از انسان سلب نموديم وساطت انسان براى اثبات نطق نسبت
بحيوان لغو و بىاثر است يا اگر حيوان را براى انسان ثابت كرديم ولى نه بطور فعليّت
بلكه بطور امكان مثلا باز نتيجه حاصل نميشود زيرا معناى كبرى اينستكه هر ذاتى كه بالفعل
انسان است ناطق مىباشد و معناى صغرى اينستكه انسان ممكن است حيوان باشد و بديهى است
كه انسان