حذف شده و در نتيجه به اوّلى « وقتيه » و به دوّمى « منتشره » گويند پس قضيّه وقتيّه همان وقتيّه مطلقه است كه به قيد « لا دوام
ذاتى » مقيّد شده مانند
اينكه بگوئيم :
هر كره ماهى بالضرورة در وقت حيلوله مىگيرد نه بطور دائم .
در اين مثال جزء اوّل وقتيه مطلقه است و جزء دوّمش كه « نه بطور دائم » باشد اشاره به قضيه مطلقه عامه است كه معنايش چنين مىباشد :
هيچ كره ماهى در يكى از سه زمان گرفته نيست .
و قضيّه منتشره همان منتشره مطلقه است كه به قيد « لا دوام ذاتى » مقيّد شده مانند اينكه بگوئيم :
هيچيك از افراد انسان در يك وقتى بالضرورة تنفّس نميكنند نه بطور دائم .
در اينمثال جزء اوّل منتشره مطلقه است و جزء دوّمش كه « نه بطور دائم » باشد اشاره به قضيّه مطلقه عامّه است كه معنايش چنين ميباشد :
همه انسانها در يكى از ازمنه تنفّس مىكنند .
حاشيه : قوله : باللّاضروريّة الذّاتيّة :
و معنى اللّاضرورة الذاتيّة انّ هذه النّسبة المذكورة فى القضيّة ليست
ضروريّة مادام ذات الموضوع موجودة، فيكون هذا حكما بامكان نقيضها، لانّ الامكان هو
سلب ضرورة الطّرف المقابل كما مرّ فيكون مفاد اللّا ضرورة الذاتيّة ممكنة عامّة مخالفة
للاصل فى الكيف .
ترجمه و شرح :
معناى لا ضرورت ذاتى
مرحوم محشّى ميفرمايند :
لا
ضرورت ذاتى معنايش اينستكه نسبت مذكور در قضيّه تا ماداميكه موضوع موجود است ضرورت
ندارد و بعبارت