عن: حرف جارّ.
هذا: مجرور به « عن » ، متعلق به اعرض.
قوله: و المليحة نعمت لها: ضمير در « لها » به هند راجع است.
قوله: قوله: على الفظ: يعنى از نظر حركت تابع لفظ آن مىباشد.
قوله: يا حكم الوارث عن عبد الملك:
تجزيه و تركيب
يا: حرف نداء.
حكم: مناداى مفرد معرفه، مبنى بر ضمّ.
الوارث: اسم فاعل، صفت براى « حكم » .
عبد الملك: مجرور به « عن » متعلق به « الوارث » ...
تبلج: فعل امر، از باب تفعيل و ضمير فاعل در آن مستتر است باستتار وجوبى.
الزهراء: مضافاليه براى مفعول مطلق نوعى كه حذف شده و فعلا بجاى آن قرار گرفته است و تقدير كلام: تبلّج تبلّج الزهراء مىباشد.
فى: حرف جار و « جنج » مجرور به « فى » است، متعلق به تبلّج.
الّدلك: مضافاليه براى « جنج » .
قوله: امّا نعت لها: ضمير در « لها » به هند برمىگردد.
قوله: على الموضع: يعنى از نظر اعراب تابع محل آن است چه آنكه محل هند بنابر منادى بودن منصوب است.
قوله: يعود الفضل منك على قريش: