نيز منظّم نمود سفارش تام و اعزاز مالاكلام درباره ايشان نمود چنانچه شرح داديم امّا همينكه قافله بيوهزنان يتيمدار و جوانمردههاى بيقرار
روى به وطن نهادند بناى گريه و
زارى را مجدّد آغاز نمودند حق داشتند زيرا وقت بيرون آمدن از مدينه را بخاطر مىآوردند
كه به چه عزّت و جلال بودند اكنون كه مراجعت مىكنند به چه ذلّت و نكال رجعن بقيّة آل طه و يس مع الحسرة و الانين مع الايدى الخالية
و العيون الباكية و الانفاس الطّويلة و الاحزان الجليلة با آنكه هركس كه به غربت برود
هميشه آرزوى وطن خويش مىبرد لا سيما كسى كه در غربت رنج و مشقّت ديده باشد ليكن اين
غريبان آواره از خانمان اصلا ميل رفتن به وطن خويش نداشتند لا ينقطع آه سرد از دل پردرد مىكشيدند اين خود از براى غريبان مصيبتى بود بعد از مصيبات و حسرتى بود
عقب حسرات هروقت بخاطر مىآوردند كه در وقت خروج از مدينه در موكب همايون امام حسين
عليه السّلام به چه عزّت
و جلال و شوكت و اقبال همه در پشت پرده امامت پرورده و در وراء استور نبوّت و ولايت نشوونما كرده صورتهاشان را آفتاب و ماه
نديده و صوتشان را اصلا نامحرم نشنيده، با آن عزّت و احترام و شوكت آمدند، اكنون مىخواهند
مراجعت كنند از آتش فراق احباب كباب ديدهها از مرگ جوانان پرآب چقدر ذلّت
ديده و خفّت كشيده پرده حرمشان
دريده رنگ رخسارشان پريده مثل
عبيد و اماء در بلاد و امصار گرديده دشنام
و ناسزا شنيده صحرا و بيابان گرديده كوچه
و بازار و مجالس نامحرمان رفته خرابهها منزل كرده ويرانهها مقام گزيده حاصل به هرنحو بود از شام بيرون آمدند و روى به راه نهادند .
مرحوم طريحى در منتخب مىنويسد :
رئيس قافله كه همان بشير و يا عمرو بن خالد بود اهل بيت خير الأنام را
به عزّت و احترام حركت مىداد هرجا مىخواستند منزل مىكردند و هرچه اشاره مىكردند
اطاعت مىنمود ليكن خود با جمعيتى كه همراه بودند پيرامون محملها