حرم آويزان ببينند جگرهاشان آب و دلهاشان كباب شود چنانچه علّامه در بحار از مناقب و ابو مخنف و غيره روايت مىكند انّ يزيد امر
بان يصلب الرّأس على باب داره و امر باهل بيت الحسين عليه السّلام ان يدخلوا داره يعنى : يزيد حكم كرد سر سردار شهيدان را درب حرم آويختند
بعد امر كرد اهل بيت سيّد مظلومان را از خرابه وارد حرم خود نمودند اى شيعه تصوّر كن
ببين چه گذشته برحال آن اسيران شكسته بال و اطفال خردسال كه سر عزيز پيغمبر را به دار آويخته ديدند هيچ تصور كردهاى كه اين سر مطهّر را از كجا آويخته
بودند مناسب دو موضوع است يكى از محاسن و يكى از گيسوان واويلاه
اهل و عيال چون آن سر مقدّس را آويخته ديدند چنان صيحه بركشيدند كه زلزله در زمين و زمان افتاد هند از اين واقعه آگاه شد
روى به مجلس يزيد آورد و هى حاسرة سر و پاى برهنه
به بارگاه آمد و گفت يا
يزيد ارأس ابن فاطمة بنت رسول اللّه مصلوب على فنا بابى اى ظالم اين چه بيداد است سر پسر فاطمه
دختر رسول اللّه را بردر حرم من آويختهاى؟
گفت نعم
بلى تو چرا سربرهنه به مجلس عام آمدى يزيد از جاى جست و سر
هند را از نامحرم پوشيد و گفت فاعولى عليه يا هند و ابكى على بنت رسول اللّه صريخة قريش يعنى اى هند
برحسين عليه السّلام گريه كن
ناله نما كه خوب مردى بود صريخه قريش يعنى فريادرس قريش بود و حيف كه ابن زياد عجله
كرد در كشتن حسين عليه السّلام ثمّ انّ يزيد انزلهم فى داره المخصوص با آن حالت زار
اسيران را وارد حرم خاص يزيد كردند
نقل مرحوم مجلسى در كتاب بحار الانوار
فلمّا دخلت النّسوة دار يزيد لم يبق من آل معوية و لا ابى سفيان احد الا
استقبلهنّ بالبكاء و الصّراخ و النّياحة على الحسين عليه السّلام چون آن مصيبتزدگان وارد حرم شدند تمام زنان معاويه و ابى سفيان آن اسيران
را استقبال كردند ليكن همه لباسهاى فاخر ملوكانه در برداشتند خود را به حلل آراسته
بودند همين كه