مخدّرات را به آن حالت با لباسهاى كهنه و صورتهاى پوست انداخته و بدنهاى كبود شده ديدند همگى رقّت كرده بناى گريه و نوحه نمودند و القين ما عليهنّ من الثياب و الحلّى و اقمن الماتم عليه
ثلثة ايّام و آنچه زر و زيور و لباس فاخر داشتند همه را ريختند و برغريبى و مظلومى
ايشان ناله كردند سه روز در حرم يزيد اقامت ماتم بود ليكن ارباب مقاتل مىنويسند كه
هرچند هند خواست عليا مكرّمه را وارد اطاق و ايوان مفروش بنمايد آن مخدّره قبول نكرد
و مىفرمود چگونه روى فرش و زير سايه بنشينم و حال آنكه با چشم خود ديدم بدن چاك چاك برادرم
روى خاك مقابل آفتاب افتاده همان در صحن خانه نشست اسيران در گرد وى
جمع شدند فرمود سر مطهّر برادرم را بياوريد آوردند پس آن
مخدّره مقنعه از سر كشيد گيسو پريشان كرد
يك دست سر برادر و با يك دست برسر و سينه ميزد و نوحه مىنمود و مىفرمود اى زنها اين
برادرم بود كه ظهر روز عاشوراء ميان ميدان كربلا غريب و تنها ايستاده بود و مىفرمود
يقول يا قوم ابى على البرّ الوصىّ
و فاطم امّى الّتى لها التقى و النّاقل
منّوا على ابن المصطفى بشربة تحيى بها
اطفالنا من الظّما حيث الفرات سائل
قالوا له لا ماء لنا الا السّيوف و القنا
فانزل بحكم الادعياء فقال بل اقاتل
اظهار ندامت نمودن يزيدپليداز
كردار زشت خود و تعيين منزل براى عزادارى نمودن اهل بيت در شام
مرحوم طريحى در منتخب مىنويسد :
چون يزيد
به حساب ظاهر از كردار زشت خود دست كشيد در آشكار و خلوت اظهار ندامت مىكرد و مىگفت : مالى و للحسين مرا با حسين چكار بود