چون سپاه
ابن زياد ملعون به كحيله رسيدند به اهل آن بلد پيغام دادند
كه ما را بايد شما ملاقات كنيد با آذوقه و علوفه فانّ معنا راس الحسين عليه السّلام
زيرا كه حامل سر امام مىباشيم و به شام مىرويم فرمان ابن زياد را فرستادند كه بايد
عمال و حكّام بلاد و امصار به استقبال لشگر ما بدرآيند شهر را آئين ببندند آب و آذوقه
را دريغ ندارند لهذا والى كحيله لشگر را سيورسات فرستاد علمهاى بشارت به جلوه درآورد
و امر بالاعلام فبشرت و المدينة فرينت فتداعت النّاس من كلّ جانب و مكان شهر را زينت
كردند مردم از هرجانب بيرون آمدند والى ملعون با خواص خود تا سه ميل به استقبال رفت
مردم از يكديگر مىپرسيدند چه خبر
است ديگرى مىگفت سرها و اسراى خارجى را به شام مىبرند كه ابن زياد در ارض عراق آنها
را كشته است يكى در ميان اين جمعيت كه از واقعه مخبر بود گفت واى
برشما لال شويد و خارجى نگوئيد و اللّه هذا راس الحسين عليه السّلام چون آن جماعت اين سخن را شنيدند به گريه و
ناله درآمدند چهار هزار سوار همعهد شدند و نيز سوگندهاى غلاظ و
شداد خوردند كه سپاه ابن زياد را به قتل برسانند و سرها را ببرند و به بدنها ملحق كنند
و اسرا را نجات بدهند تا اين فخر از براى ايشان الى يوم القيمه بماند امّا جاسوسان
خبر از براى لشگر ابن زياد بردند كه جماعت اوس و خزرج كه چهار هزار
سوار مكمّل يراقند عازم حملهاند دانسته باشيد كوفيان بىآزرم از ترس وارد به كحيله
نشدند بلكه از راه منحرف شدند و راه تل اعقر را پيش گرفتند و
به تعجيل هرچه تمامتر خود را به منزل جهنيه رسانيدند
واقعه منزل جهنيّه
عامل وى را خبر دادند كه سر حسين بن على عليه السّلام با ما است و از
جانب ابن زياد بسوى يزيد مىرويم بايد به استقبال ما بيائى و آذوقه و علوفه حاضر كنى
شهر را زينت كردند علمها به جلوه آوردند مردم به استقبال درآمدند چون دانستند كه