اظهر الحقّ و اهله و نصر امير المؤمنين يزيد و حزبه و قتل الكذّاب بن
الكذّاب و شيعته يعنى حمد و شكر خدائى را سزا است كه حق را آشكار كرد و پادشاه مؤمنان يزيد و لشگر او را نصرت داد دروغگو پسر كذاب
را كشت و لشگرش را هم كشت تا اين مزخرفات از زبان آن شقى بيرون آمد يكى از شيعيان خالص
احمدى و امّتان مخلص محمّدى صلّى اللّه عليه و آله شير بيشه مردى عبد اللّه بن عفيف
ازدى از جا برخاست
سيّد بن طاووس عليه الرّحمه مىفرمايد :
انّه كان من خيار الشّيعة و زهادها اين عبد اللّه از اخيار و ابرار شيعيان
بود و از جمله عباد و زهاد شمرده مىشد و نيز از جمله تابعان امير مؤمنان بود و يك چشم وى در جنگ صفين در ركاب امير المؤمنين عليه السّلام از دست رفته بود و چشم ديگرش در جنگ جمل كور شده بود با آن كورى و نابينائى اغلب ملازم مسجد
اعظم بود و شب و روز به عبادت مشغول بود چون از
عبيد عنيد اين مزخرفات را شنيد تاب نياورده فرياد كرد اى ولد الزّنا انّ الكذّاب بن
الكذّاب انت و ابوك دروغگو و پسر دروغگو
توئى و پدر تو و كسى كه ترا امير اين شهر ساخته و آتش بجان
اهل ايمان انداختهاى بىدين اولاد پيغمبر را
مىكشى و برمنبر مؤمنان برمىآئى و ناسزا به شوهر زهرا مىگوئى اى بىحيا از منبر بزير
آى ابن زياد سخت غضبناك شده پرسيد اين
كور دور از رحمت خدا كيست كه با من اينگونه درشتى كرد عبد اللّه گفت انا المتكلّم من بودم كه گفتم اى
دشمن خدا ذريه طاهره نبويه محمّد صلّى اللّه عليه و آله را مىكشى كه خداوند ايشان
را پاك و پاكيزه خلق
كرده با اينحالت دعوى مسلمانى كنى