گروه ائمّه
هميشه زنده بوده و مرگ ما را فانى نمىكند و در نزد پروردگار خود
روزى داده مىشويم .
چون اين
را شنيدم تعجّب من زيادتر شد در دل خود خيال كردم كه نبايد گذاشت اين
سر مطهّر در نزد اين جماع بدگهر بوده باشد كه به آن اين استخفافها را روا دارند، پس در دل خود گذراندم كه
اين سر را از ايشان مىربايم، ناگاه شنيدم كه سر منوّر آن حضرت فرمود : يابن وكيده ليس لك الى ذلك سبيل يعنى اى پسر وكيده راهى براين خيال نخواهى يافت و براى تو آن ميسّر نخواهد شد، اى پسر وكيده ريختن ايشان خون من را عظيمتر است كه در نزد خداوند از آنچه با
سر من به عمل مىآورند بگذار هرچه مىخواهند بكنند زود باشد كه بيابند جزاى عمل قبيح
خود را .
اذا الاغلال فى اعناقهم و السّلاسل يسحبون يعنى در آن وقتى كه گردنهاى ايشان به غلهاى آتشى غل شده و آنها را به زنجيرهاى جهنّم كشيده باشند .
به منبر رفتن ابن زيادپليددر
مسجد وژاژخايىاو و خروج عبد اللّه عفيف عليه الرّحمه
و مفتضح نمودنش ابن زياد را
چون ابن
زياد شقاوت نهاد اسيران آل محمّد را با كمال توبيخ و سرزنش از مجلس بزندان فرستاد و
آن اسيران از جان سير با غل و زنجير و با چشم پرآب وارد
آن خانه خراب كه در جنب مسجد بود شدند و فرداى آن روز سر مطهّر حضرت را در كوچه و بازار گردانيد و خود با كمال ابهّت و جلال روى به مسجد آورد و سار ابن زياد الى المسجد
فى ابهّة عظيمة و نخوة مزيدة رجال و اعيان دولت همگى از عقب سر وى به مسجد آمدند برّ
و فاجر مالامال تمام مسجد را فروگرفتند آن شقى بن شقى دعىّ بن دعى عبيد اللّه اموى
با كبر و منيت و غرور و نخوت برجست چو بوزينه
برمنبر نشست چنانچه شيخ مفيد در ارشاد ذكر مىنمايد كه آن پليد بعد از استقرار در منبر لب به خطبه گشود و
قال الحمد للّه الّذى