حضرت ابا عبد اللّه الحسين عليه السّلام را مىكشند و تو تماشا مىكنى؟ !
عمر بن سعد شروع كرد به گريه نمودن
و دموعه يسيل على خدّيه و لحيتيه اشگ آن پليد به
صورت و محاسن نحسش جارى شد ولى صورت خود را از بانوى دو عالم برگرداند و جواب نداد .
در خبر ديگر وارد شده همينكه عليا مخدّره حضرت زينب سلام اللّه عليها
ديد پسر سعد بىاعتنائى نمود و جواب نداد از روى اضطرار
رو به لشگر كرده به هرطرف مىدويد و فرياد مىكرد و مىفرمود : اما فيكم رجل مسلم آيا در ميان شما مسلمانى نيست؟ !
از لشگر نيز جوابى نيامد بناچار روى به گودى آورد
و دور برادر مىگرديد و نمىگذارد كسى پيش بيايد
حضرت به خواهر فرمود : اختى لقد كسرت
قلبى ارجعى الى الخيمة، خواهرم دلم را شكستى به خيمه برگرد .
حمايت ذو الجناح از امام عليه السّلام
وقتى كه امام مظلوم سلام اللّه عليه بواسطه تير و يا نيزه از اسب به زمين
افتاد چند لحظه به هيئت سجود روى برخاك افتاده بود سپس از
زمين برخاست و شمشير به كف گرفت بقدر
طاقتى كه در او مانده بود در راه خدا جهاد نمود، در اين وقت ذو الجناح دور امام عليه
السّلام مىگرديد و از آن غريب بىيار حمايت مىكرد، آنقدر ايستادگى و پايدارى نمود تا حضرت از پاى درآمد چنانچه ابن شهرآشوب در كتاب مناقب از ابو مخنف و او از جلودى روايت مىكند كه :
لمّا اصرع الحسين عليه السّلام فحمل فرسه يحامى عنه و يثب على الفارس
فيهبطه عن سرجه و يدوسه حتّى قتل الفرس اربعين رجلا يعنى چون حضرت
امام حسين عليه السّلام سرنگون شد اسب آن سرور از او حمايت كرد، مىجست و با دندان گريبان سواران را مىگرفت و از زين سرنگون مىكرد و به زمين مىكوبيد تا چهل نفر از آن قوم بداختر را به درك اسفل فرستاد