responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    الجزء : 1  صفحة : 715

و اطفال را نگهدارى مى‌كنم و آن‌قدر صبر كنم كه صبر از من عاجز شود .

سپس امام عليه السّلام فرمود : خواهش ديگر دارم بشرط آنكه بى‌تابى و بيقرارى نكنى .

عرض كرد : به چشم .

حضرت فرمودند : خواهر يك جامه كهنه براى من بياور كه كسى در آن طمع نكند .

عرض كرد : برادر مى‌خواهى چه كنى؟

فرمود : خواهر وقتى مرا كشتند لباس‌هاى مرا غارت كرده و بدن مرا برهنه مى‌نمايند، اين جامه را مى‌خواهم زير لباس‌هاى خود بپوشم تا كسى رغبت نكند آن را بيرون آورد . [1]

و وقتى مخدّرات حرم شنيدند آقا لباس كهنه خواسته تا زير لباس‌ها بپوشد و همان كفن او است صدا به ضجّه بلند كردند مرحوم طريحى در منتخب مى‌نويسد :

فارتفعت اصوات النساء بالبكاء و النّحيب ثمّ اتى بثوب، فخرقه و مزّقه من اطرافه و جعله تحت ثيابه لباس كهنه‌اى آوردند و به دست حضرت دادند امام عليه السّلام چند جاى آنرا دريده و سپس برهنه شد و آن را زير لباس‌ها پوشيد .

شعر

لباس كهنه بپوشيد زير پيرهنش‌

كه تا برون نكند خصم بدمنش ز تنش‌

لباس كهنه چه حاجت كه زير سم ستور

تنى نماند كه پوشند جامه يا كفنش‌


[1] اكثر ارباب مقاتل قضيه خواستن جامه كهنه را نقل كرده‌اند از جمله :

مرحوم شيخ مفيد مى‌فرمايد : ثم انّه عليه السّلام جاء الى قرب الخياء و دعى بسراويل‌

مرحوم سيّد بن طاووس و ابن شهرآشوب نوشته‌اند :

حضرت فرمودند : ايتنى بثوب عتيق لا يرغب فيه، فانّى مقتول، مسلوب .

اسم الکتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    الجزء : 1  صفحة : 715
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست