بيكديگر سود و كلمه استرجاع اداء نمود و سپس براى اصحاب باوفايش اين مرثيه
را قرائت فرمود :
قوم اذا نودو الدفع ملّمة
و القوم بين مدعس و مكروس
ليسوا القلوب على الدّروع و اقلبوا
يتها فتون على ذهاب الانفس
نصروآ الحسين فيالها من فتية
عافوا الحيوة و البسوا من سندس
رجز خواندن امام عليه السّلام و كشتن جمعى از كافران را
مرحوم يزدى در بيت الاحزان مىنويسد :
در حديث است كه چون تشنگى
برخامس آل عبا، مظلوم كربلا عليه آلاف التحيّة و الثّناء در دشت كربلاء و براهل بيت
آن غريب بزرگوار كه همه اولاد ساقى كوثر بودند شدّت كرد و كسى از فرزندان و ياران آن
جناب باقى نمانده بود كه بتوانى آبى از براى لبتشنگان تحصيل نمايد لابد و لاعلاج آن
حضرت خود بنفس نفيس روانه ميدان شده كه شايد از براى جگرسوختگان آبى فراهم نمايد، پس چون داخل
ميدان شد در مقابل لشگر اعداء ايستاده اين رجز را انشاء فرمود :
كفر القوم و قدما رغبوا
عن ثواب اللّه ربّ الثّقلين
يعنى : اين جماعت كافر
شدند و حال آنكه پيش از
اين روز عاشوراء روى گردانيده بود
از ثواب خداوند جنّ و انس
قتلوا قدما عليّا و ابنه
حسن الخير كريم الابوين
كشتند پيش از
اين پدرم على بن ابيطالب عليه السّلام و برادرم حسن مجتبى
را كه از همه بهتر و از جهت پدر و
مادر كريم بود
حنفا منهم و قالوا اجمعوا
و احشروا النّاس الى حرب الحسين
و باعث آنها بغضهاى ايشان بود و بعد از آن گفتند كه
جمع شويد و برانگيزانيد خلق را به سوى جنگ حسين