حضرت زد كه مغز سر آن حضرت پريشان شد
به روى زمين افتاد عرض كرد :
يا
ابا عبد اللّه عليك منّى السّلام برادر من هم رفتم تو بسلامت باشى .
صدا به گوش امام
عليه السّلام رسيد از همان درب خيمه فريادكنان وا اخاه، وا عبّاس گويان آمد فحمل على القوم و كشفهم حمله برلشگر كرد و همه را از كشته برادر متفرّق
نمود، بالاى سر عباس نشست و نوحهسرائى كرد و بعد از گريه و
ناله حمله على ظهر جواده و اقبل به الى الخيمه و طرحه و بكى عليه بكاء شديدا نعش عبّاس
را برپشت اسب خود نهاد جلو مركب را گرفت و
روى به خيمه آورد و زمين نهاد و نشست گريه بسيارى
كرد و حاضرين همه گريستند، سپس
حضرت فرمودند :
برادر، جزاك اللّه خيرا من اخ لقد جاهدت فى اللّه حق جهاده .
مرحوم علامه قزوينى مىفرمايد :
اين سخن كه حضرت نعش عبّاس عليه السّلام را به خيمه حمل فرموده باشند
خيلى بعيد است زيرا كه جمهور از علماء ما و از مخالفين اين را نقل نكردهاند بلكه علماء
تصريح نمودهاند به اينكه نعش حضرت ابو الفضل عليه السّلام به جهت كثرت زخم و جراحت
و قطع شدن اعضاء به نحوى ذرّه ذرّه و پاره پاره شده
بود كه قابل حملونقل نبود و آن بزرگوارى كه متصدى دفن شهداء شد جسد پاره پاره ابا
الفضل عليه السّلام را در همانجا كه قطعه قطعه شده بود دفن كردند .
اشعار مرحوم سيّد مداح در بيان شهادت قمر بنى هاشم سلام اللّه عليه