امام عليه السّلام فرمود :
هرگز
با يزيد بيعت نكنم بلكه به سنّت جدّ خود محمّد مصطفى صلّى اللّه عليه و آله و سيرت پدر خويش على مرتضى خواهم رفت هركس متابعت من نمايد و سخن حق از من قبول كند
سعادت و سلامت يابد و هركس ابا كرده و از دائره اطاعت من بيرون رود صبر كنم تا آن وقت
كه خداى تعالى ميان من و او حكم كند و هو خير الحاكمين .
سپس روى به برادر خود محمّد بن حنفيّه نمود و فرمود :
خدا توفيق را رفيق تو كند، اينك تو را وداع مىكنم و السّلام على من اتبع
الهدى و لا حول و لا قوّة الّا باللّه العلىّ العظيم .
بعد از آن وصيتنامه را به برادر خود داده و او را وداع كرد و با اهل
بيت و اصحاب و عشاير به جانب مكّه روان شد .
گفتگوىامام
با عليا مخدّره ام سلمه رضوان اللّه عليها
عليا مخدّره ام سلمه كه همسر پيامبر اكرم
صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود وقتى از قصد آن جناب مطّلع شد خدمتش آمد و عرض كرد :
فرزندم تقاضاى من از شما اين است كه سفر عراق را ترك نموده و من را در
فراقت غمگين نفرمائى زيرا جدّ بزرگوارت خاتم الانبياء صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
به من خبر داده كه تو را در سرزمين عراق شهيد مىكنند .
امام عليه السّلام فرمود :
اى
مادر من نيز به اين مسئله آگاه بوده و خوب مىدانم كه در كدام روز مرا كشته و قاتلم چه كسى بوده و مدفن خود و شهداى اهل بيتم كجا است و اگر بخواهى هماكنون
مشهد خود را بتو نشان دهم تا بدانى آنچه تو گفتى از
من پنهان و پوشيده نيست،
سپس با دست مبارك اشارتى فرمود تا زمين كربلاء را آن مخدّره ديد و معسكر و مصرع ياران
و فرزندان آن حضرت را مشاهده كرد، آن عليا مخدّره بسيار گريست و
ناله و افغان نمود .
امام عليه السّلام فرمود :
خواست
خدا است كه من را مقتول و خواهران و دخترانم را