مرتضى هستى، گمان مبر
كه خداى تعالى از افعال ظالمان غافل باشد، گواهى مىدهم
كه هركس رغبت از مجاورت و محاورت جدّ تو بگرداند او را در آن جهان هيچ حظّ و نصيب نباشد .
امام عليه السّلام فرمود :
اللّهم
اشهد .
عبد اللّه بن عبّاس گفت : جان من فداى
تو باد اينطور مىنمايد كه خبر از وفات خويش مىدهى و من را از واقعه خود آگاه مىكنى
و از من طمع مدد و معاونت مىدارى، به آن خدائى كه جز او خدائى نيست اگر در پيش تو شمشير زنم تا هردو دست از من بيفتد، هنوز حقوق تو نگذارده باشم .
گفتگوىعبد
اللّه بن عمر با سيّد مظلومان و اظهار رأى خود محضر آن جناب
عبد اللّه بن عمر گفت :
اى پسر عبّاس
دست از اين سخن بدار، سپس روى به امام حسين عليه السّلام نمود و عرض كرد : اى ابا عبد اللّه : اين قصد كه كردهاى فسخ كن و در مصاحبت ما به جانب مدينه بازگرد چنانكه ديگران با يزيد بيعت كردند، تو نيز با او بيعت نما و از خانه خويش و حرم
جدّ خود غائب مشو و اگر با يزيد بيعت نكنى تو را با اكراه بربيعت او بخوانند و نمىگذارند
تا امن و فارغ در وطن خود باشى .
امام عليه السّلام فرمود :
لعنت
برچنين سخن باد، آيا من در كار خود برخطاء هستم كه تو من را از آن برحذر مىدارى؟
عبد اللّه بن عمر گفت : تو برخطاء نيستى
و امكان ندارد كه خداى تعالى پسر دختر
رسول خويش را برسهو و خطاء دارد امّا مگر نشنيدهاى كه گاهى زمانه پوستين واژگونه پوشد، از
آن مىترسم كه دشمن در روى تو درآيد و كارى كند كه طاقت آن را نداشته باشى لذا مصلحت
آن است كه با ما اتّفاق نموده و به جانب مدينه بازگردى .