responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    الجزء : 1  صفحة : 526

عوسجه را ما كشتيم .

شبث بن ربعى با آن همه قساوت و خباثتى كه داشت به ايشان دشنام داد و گفت :

ثكلتكم امّكم مادرهاى شما به عزايتان بنشيند نهال عزّت خود را قطع كرده و بكشتن او افتخار مى‌كنيد واى برشما كسى را كشته‌ايد كه در اسلام كارهاى بزرگ و نمايان كرده است .

به نقل محمد بن ابيطالب چون مسلم را شهيد كردند و خبر شهادتش منتشر شد به گوش زوجه مسلم رسيد دست برد گريبان دريد و فرياد زد : وا سيّداه، وا عوسجاه‌

چون صداى گريه و شيون از خيمه آن شهيد بلند شد تمام اصحاب و آقازادگان حتى مخدرات حرم امام عليه السّلام به گريه درآمدند، مسلم كنيزى داشت كه از براى آقاى خود خيلى بى‌تابى مى‌كرد و پيوسته به نوحه‌گرى و شيون و افغان مشغول بود .

نور الائمه خوارزمى روايت كرده كه مسلم بن عوسجه فرزندى داشت نونهال و تازه‌سال همينكه خبر شهادت پدر را شنيد و دانست كه يتيم شده زارى و شيون آغاز كرد و سپس با شمشير آخته روى به مصاف آورد خامس آل عبا عليه السّلام ديدند جوانى خردسال از خيمه بيرون آمده با شمشير برهنه، حضرت فرمودند :

پسر كجا مى‌روى؟ پدرت را كشته‌اند اگر تو هم قدم پيش گذارى كشته مى‌شوى و مادرت غريب و بى‌مونس مى‌ماند، برگرد به نزد مادرت .

آن جوان يتيم خواست به فرموده امام عليه السّلام برگردد، مادرش رسيد گفت :

نور ديده چه خيال دارى؟ اگر روى از جهاد بگردانى از تو راضى نيستم .

محمد بن ابيطالب مى‌گويد :

جوانى در صحنه كارزار ظاهر شد كه پدرش كشته شده بود و مادرش همراه و بدنبالش مى‌آمد و اين جوان گويا همين پسر مسلم بن عوسجه باشد بارى مادر او

اسم الکتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    الجزء : 1  صفحة : 526
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست