responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    الجزء : 1  صفحة : 43

بامداد مى‌بايد كه برمنبر شوى و اين نامه را بگشائى و برمردمان خوانى چنانكه خورد و بزرگ و وضيع و شريف جمله بشنوند .

ضحّاك گفت : چنين كنم .

مؤلف گويد :

در تاريخ اعثم كوفى مقالات و گفت و شنودهاى مفصلى را كه بين معاويه و يزيد ردّوبدل شده نقل كرده كه حاجتى به ذكر آنها نمى‌بينم فقط برخى از فقرات آن را در اينجا مى‌آورم :

معاويه به يزيد گفت :

من برتو در كار خلافت از چهار كس مى‌ترسم :

از قريش از پسر ابى بكر عبد الرّحمن‌ [1] و از پسر عمر بن خطاب عبد اللّه و از پسر زبير عبد اللّه و از پسر على بن ابيطالب حسين .

امّا پسر ابو بكر : مردى است كه همّت او برمباشرت زنان مقصور است و در ياران و دوستداران خويش مى‌نگرد هرچيز كه ياران او كنند همان كار بدست گيرد و از ديدار زنان بشكيبد، دست از او بدار و هرچه كه او كند او را بدان مگير چه حال پدر او در فضل و بزرگوارى شنيده و از جهت دل پدر گوش به احوال پسر باز دار و جانب او را رعايت كن .

و امّا پسر عمر عبد اللّه مردى سخت‌نيك است و ترك دنيا گفته و به سيرت پدر مى‌رود هرگاه او را ببينى سلام من بدو برسان و او را مراعات كن و عطاياى وافر فرست .

و امّا پسر زبير برتو بسيار مى‌ترسم زيرا كه او مردى سخت‌محيل و مكّار


[1] به نظر مى‌رسد ذكر نام پسر ابو بكر در اين وصيت اشتباها آمده زيرا هنگامى كه معاويه اين سخنان را به عنوان وصيت به يزيد مى‌گفت سنه 60 هجرت بوده كه وقت مردن معاويه مى‌باشد در حاليكه پسر ابو بكر طبق آنچه در تواريخ معتبر ضبط شده در سال 55 هجرت از دنيا رفته است .

اسم الکتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    الجزء : 1  صفحة : 43
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست