يعنى : اى روزگار اف
برتو باد كه بد دوستى هستى، چه بسيار
در بامداد و شام طالب حق و يار خود را كشتهاى، روزگار بدل و عوض قبول نمىكند، فقط
كار واگذارده شده به خداوند بزرگ است و هرزندهاى براين راه كه من روم رفتنى است .
شاعرى اين اشعار را به نظم فارسى درآورده و گفته است :
اى چرخ اف در دوستى بادت كه خواهى
بينى بهرصبحى و در هرشامگاهى
آغشته در خون از هواخواهى و يارى
وين چرخ نبود قانع از گل برگياهى
هرزندهاى بايد بهپيمايد ره من
گيتى ندارد غير از اين رسمى و راهى
حالى كه نزديك است وقت كوچ كردن
جز بارگاه عزّتش نبود پناهى
راوى مىگويد :
حضرت
عليا مخدّره زينب كبرى سلام اللّه عليها وقتى اين اشعار را شنيد خدمت برادر عرض كرد : برادرم كسى اين سخن را مىگويد كه به كشته شدن
خويش يقين كرده باشد .
حضرت فرمودند :
آرى
خواهرم .
حضرت زينب سلام اللّه عليها عرضه داشت : آه چه مصيبتى !! حسين عليه السّلام خبر مرگ خود را به من
مىدهد .
راوى گفت : تمام زنان گريان شدند و سيلى به صورتهاى خود زده و گريبانها را چاك كردند .
عليا مخدّره حضرت امّ كلثوم سلام اللّه عليها پيوسته فرياد
مىزد و مىفرمود : اى واى، يا محّمد،
اى واى يا على، اى واى، اى مادر، اى واى برادر، اى واى