responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    الجزء : 1  صفحة : 302

از آن طرف عمر سعد نيز به سوى سراپرده خود شد، اسباب و اسلحه حرب خود را خواست، آلات و ادوات خود را آراست، اسبهاى متفرقه خود را جمع آورى كرد و يراق‌گيرى نمود وارد كاخ خود شد در همين هنگام دربان از در وارد شد گفت : يابن سعد گروهى درب سرا اجتماع كرده و اذن دخول مى‌خواهند و مى‌گويند ما اولاد مهاجرين و انصار هستيم .

عمر سعد برمسند نشست و گفت : بگو داخل شوند .

پس از صدور اذن گروهى گريان و مضطرب داخل شدند، عمر سعد پرسيد اى برادران چه شده كه اينطور مضطرب بوده و زارى مى‌نمائيد، مگر كسى به شما تعدّى و ظلم نموده؟

گفتند : نه، اضطراب و گريه ما براى آن است كه شنيده‌ايم تو كمر قتل امام حسين را برميان بسته و اراده جنگ او دارى و ابوك سادس الاسلام پدرت سعد وقاص ششمين مرد اسلام بود و در خدمت حضرت رسول مختار كمر خدمت بسته بود و سينه خويش را هدف تير بلا كرده بود و آنقدر حمايت از آن سرور نمود و در ترويج اسلام كوشيد تا چشم از اين عالم پوشيد و ذكر خير او در روزگار باقى مانده و ما شنيده‌ايم تو بواسطه ملك رى اراده كشتن پسر پيغمبر خدا كرده و مى‌خواهى پسر مرتضى على عليه السّلام را به قتل رسانى، اى عمر :

فرد

چه كار آيدت رى به اين ناخوشى‌

كه فرزند زهراى اطهر كشى‌

امروز چشم عالمى به جمال تنها يادگار پيغمبر و يكتازاده زهراء روشن مى‌باشد و امير تمام عالميان فقط او است و با اين وصف تو چگونه راضى شده‌اى به اين عمل ناجوانمردانه و فعل قبيح و شنيع اقدام كنى، بيا خود را از اين كار بازدار و اميد عالمى را قطع منما و اين ننگ را در اين دودمان تا قيام قيامت باقى مگذار .

عمر گفت : لست افعل ذلك ( اين كار را نخواهم كرد )

اسم الکتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    الجزء : 1  صفحة : 302
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست