responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    الجزء : 1  صفحة : 227

آزارى برسانند، فدايت شوم، قوم و قبيله ما تمام ياران و هواداران تواند، جملگى در خدمت تو كمر بسته‌اند هرچه قدر آنجا تشريف داشته باشى به امن و سلامت مى‌باشى .

زهى ماندنت بخت مرحبا گويد .

حضرت از روى حسرت آهى كشيد و نگاهى به طرماح كرد و فرمود :

اى طرماح، چه مى‌گوئى، تنى دارم بسته بند مشقت و دلى سوخته آتش عشق و محبّت، مصلحت بينى در كار همچو منى از منهج صواب دور است، نكته دارم نهانى با دهان تو ولى، وقت تنگ است نمى‌يابم مجال فرصتى امّا اين‌قدر بدان كه : انّ بينى و بين القوم مواعدة اكره ان اخلفها، يعنى ميان من و ميان اهل كوفه عهدى بسته شده و وعده داده شده دوست ندارم خلاف عهد و وعده از من طرف باشد، مى‌روم اگر كار بروفق مراد است شكر مى‌كنم كه هميشه كارساز بوده و اگر نه جهد مى‌كنم تا بدرجه شهادت برسم .

فرد

آه ازين طالع برگشته كه هرروز مرا

ره بجائى بنمايد كه بلا بيشتر است‌

اين واقعه را شيخ فخر الدّين طريحى در منازلى فيمابين مكّه و مدينه ذكر مى‌نمايد و حال آنكه اجا و سلمى كه دو كوهند مقابل هم و قبيله طئّ در آنجا ساكنند در قرب كوفه مى‌باشند كه آذوقه از كوفه به آنها مى‌رسد چنانچه در تاريخ طبرى و شيخ در معانى الاخبار و ديگران از ارباب آثار نقل مى‌كنند از امام چهارم زين العابدين عليه السّلام كه چون شب عاشوراء پدرم اصحاب خود را موعظه فرمود و خيام را نزديك به هم متصل نمود اراد ان يختلى للعبادة خواست در خيمه خلوت برود و مشغول عبادت شود اذا برجل على جمازة يقال له الطّرماح در اين اثناء جمّازه‌سوارى از راه رسيد كه آن شخص را طرماح مى‌گفتند از شتر به زير آمد و زانو بست خدمت امام مشرف شد و حضرت را تكليف به بردن و به مأمن خود

اسم الکتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    الجزء : 1  صفحة : 227
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست