responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    الجزء : 1  صفحة : 196

آب افكند و سرهاى مبارك ايشان را براى ابن زياد برد و چون به دار الاماره رسيد و سرها را نزد عبيد اللّه بن زياد نهاد، آن ملعون بالاى كرسى نشسته بود قضيبى بردست داشت چون نگاهش به آن سرهاى مانند قمر افتاد بى‌اختيار سه دفعه از جاى خود برخاست و نشست و آن‌گاه قاتل ايشان را خطاب كرد كه :

واى برتو در كجا ايشان را يافتى؟

گفت : در خانه پيرزنى از ما ايشان مهمان بودند .

ابن زياد را اين مطلب ناگوار آمد، گفت :

حق ضيافت ايشان را مراعات نكردى؟

گفت : بلى مراعات ايشان نكردم .

گفت : وقتى كه مى‌خواستى ايشان را بكشى با تو چه گفتند؟

آن ملعون يك، يك سخنان آن كودكان را براى ابن زياد نقل كرد تا آنكه گفت آخر كلام ايشان اين بود كه مهلت خواستند نماز خواندند، پس از نماز دست نياز بدرگاه الهى برداشتند و گفتند :

يا حىّ يا حليم، يا احكم الحاكمين احكم بيننا و بينه بالحقّ‌

عبيد اللّه گفت : كه احكم الحاكمين حكم كرد، كيست كه برخيزد و اين فاسق را به درك فرستد؟

مردى از اهل شام گفت : اى امير اين كار را بمن حواله كن .

عبيد اللّه گفت : اين فاسق را ببر در همان مكانى كه اين كودكان در آنجا كشته شده‌اند گردن بزن و بگذار كه خون نحس او به خون ايشان مخلوط شود و سرش را زود نزد من بياور .

آن مرد نيز چنين كرده و سر آن ملعون را برنيزه زده بجانب عبيد اللّه كوچ مى‌داد، كودكان كوفه سر آن ملعون را هدف تير و سنان خويش كرده و مى‌گفتند اين سر قاتل ذريّه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله است .

اسم الکتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    الجزء : 1  صفحة : 196
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست