بهرصورت قاتل آن حضرت هرخبيث و ناپاكى بود وقتى از ابن زياد فرمان قتل
آن بزرگوار را يافت حضرتش را ببام قصر برد در حالى كه آن جناب تكبير مىگفت و استغفار
مىنمود و صلوات بررسول خدا و آلش مىفرستاد و در ضمن از اهل كوفه به خدا شكوه مىكرد
و در درگاهش عرضه مىداشت :
الهى
حكم كن ميان اين قوم و ما كه ما را فريب دادند و بعد تكذيبمان نمودند .
ملّا حسين كاشفى در روضة مىنويسد : چون مسلم
به بالاى بام قصر رسيد رو بجانب مكّه كرد و گفت : السّلام عليك
يابن رسول اللّه آيا از حال مسلم بن عقيل هيچ خبر دارى و بيتى چند فرمود كه ترجمهاش به فارسى اين است :
اى باد صبا ز روى يارى
سوى حرم خدا گذر كن
شهزاده حسين را چو بينى
بنشين حديث مختصر كن
هربد كه ز كوفيان بديدى
فرزند رسول را خبر كن
برگوى كه مسلم ستمكش
شد كشته تو چاره دگر كن
مغرور مشو به قول كوفى
وز فتنه شاميان حذر كن
ديگرى زبانحال آن حضرت را در آن هنگام چنين به
نظم درآورده :