بار خدايا، اى
آن كه توصيف واصفان، وصف كردنت نتواند و اى آن كه اميد اميدواران از تو در نگذرد و
اى آن كه پاداش نيكوكاران در نزد تو تباه نگردد. اى خداوندى كه پرستندگان چون از
تو ترسند از ديگر كس نترسند و اى خداوندى كه پرهيزگاران چون بيم تو به دل دارند،
بيم كس به دل راه ندهند.
اينجا كه من
ايستادهام، جايگاه كسى است كه بازيچه دست گناهان است و زمام اختيارش در كف خطاها
و لغزشها. شيطان بر او تاخته و چيرگى يافته، پس، از روى تفريط، از انجام هر چه
بدان فرمان دادهاى قصور ورزيده و از سر غرور، هر چه را از آن نهى كردهاى مرتكب
شده، همانند كسى كه گستردگى عرصه قدرت تو را نمىشناسد يا آنكه احسان تو را در حق
خود انكار مىكند. و آنگاه كه ديده هدايتش بينا شود و آن ابرهايى كه بصيرتش را فرو
پوشانيده پراكنده گردد، آن ستمها كه در حق خود كرده بر شمرد و در آن خلافها كه در
امر پروردگارش مرتكب شده بينديشد. پس عصيان بزرگ خود را به همان بزرگى كه هست
بنگرد و خلاف عظيم خود را به همان عظمت كه هست مشاهده كند. آنگاه با دلى پر اميد
به تو روى نهد در حالى كه ديده از پشت پاى خجالت بر نتواند داشت. همه رغبت خويش در
تو بسته و تنها اعتمادش به توست. با اميدى كه در دل خود پرورده از روى يقين آهنگ
تو كرده و با دلى بيمناك و اخلاصى تمام به درگاه تو روى آورده است. و اگر ديگران
طمع در ديگرى بستهاند او جز در تو طمع نبسته، اگر ديگران از ديگرى هراسناكند او را
جز از تو هراسى در دل نيست. بار خدايا، بنده