مصريان به على (ع) نوشتند كه يكى را به امارت بلاد ايشان فرستد. على
(ع) مالك اشتر را به مصر فرستاد. مداينى گويد: چون اشتر به قلزم رسيد آن كارگزار
خراج كه معاويه با او توطئه كرده بود به نزدش آمد و گفت: اينجا منزلى است كه هم در
آن طعام هست و هم علف و من هم مردى از كارگزاران خراج هستم. اشتر در آنجا فرود آمد
و آن مرد براى ستورانش علف برد و براى او و همراهانش طعام. وقتى كه طعام خوردند
شربتى ساخته از عسل آورد كه آن را زهرآگين كرده بود. اشتر از آن شربت بخورد و جان
داد.
صعصعة بن صوحان [189] گويد: على (ع) به آنها نوشت:
از بنده خداى على بن ابى طالب امير المؤمنين به مسلمانان مصر. سلام
باد بر شما. خداى يكتا را كه جز او خدايى نيست حمد مىگويم. اما بعد، بندهاى از
بندگان خدا را به سوى شما فرستادم كه در ورطههاى وحشتزا نخوابد و چون در حلقه
محاصره افتد از دشمن سر بر نتابد.
ترس در وجود او نيست كه از تاختن بازماند و در عزمش سستى پديد آيد.
در عرصه نبرد سختترين بندگان خدا و از حيث حسب گرامىترين آنهاست. فاجران را
سوزندهتر از لهيب آتش است. و از هر كس ديگر از پليدى و ننگ دورتر است. و اين مرد
مالك بن الحارث اشتر است. چون شمشير فرود آورد شمشيرش پس ننشيند كه تيغش خارا شكاف
است. در جدّ بردبار است و در جنگ استوار. او را انديشهاى است اصيل و صبرى جميل.
پس به سخنش گوش فرا دهيد و فرمانش را اطاعت كنيد. اگر شما را فرمان داد كه براى نبرد
در حركت آييد، در حركت آييد و اگر فرمودتان كه در جاى خود درنگ كنيد، درنگ كنيد.
زيرا او گامى پيش ننهد يا در كارى اقدام نكند جز به فرمان من. من خير و صلاح شما
را بر خير و صلاح خود برگزيدم وقتى كه او را به نزد شما فرستادم تا راهتان بنمايد
و در برابر دشمنانتان پايدارى ورزد. خدا به نور هدايت خود شما را از لغزش بازدارد
و به تقوا ثابت قدم گرداند و ما را و شما را به آنچه دوست مىدارد و از آن خشنود
است توفيق دهد. و السلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته.
شعبى گويد: اشتر زمانى كه به گردنه افيق [190] رسيد در گذشت.
عاصم بن كليب [191] از پدر خود روايت كند كه چون على (ع) مالك اشتر
را به امارت مصر فرستاد و اين خبر به معاويه رسيد، كسى را فرستاد تا او را تا مصر
تعقيب كند و چون فرصتى فرا چنگ آورد بكشدش. با اين مرد دو مشك آب بود يكى به زهر
آغشته. اين مرد خود را به مالك اشتر رسانيد و همراه او شد. روزى مالك تشنه شد.
نخست از آنكه زهرآلود نبود جامى به او داد. بار ديگر مالك تشنه شد اين بار از آنكه
زهرآلود بود جامى به دستش داد. اشتر بخورد و كارش ساخته شد. آن مرد را طلب كردند
از آنجا گريخته بود.
مغيره ضبّى [192] گويد: معاويه براى كشتن مالك اشتر چنين توطئه كرد
كه يكى از موالى آل عمر را به نزد او فرستاد. اين مرد پيوسته از فضايل على (ع) و
بنى هاشم سخن مىگفت، تا