responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : الغارات المؤلف : تلخیص و ترجمه عبدالمحمد آیتی    الجزء : 1  صفحة : 203

طارق گفت: آرى، من گفته‌ام. اشتر گفت: به خدا سوگند كه چنين نيست كه گفته‌اى.

دلهاى ما گوش به فرمان او نهاده و كارهاى ما همه در مسير اطاعت اوست. طارق در غضب شد و گفت: اى اشتر خواهى دانست كه خلاف آن چيزى است كه مى‌گويى.

چون شب تاريك شد طارق و نجاشى بى‌درنگ به نزد معاويه رفتند. حاجب معاويه از آمدن آن دو آگاهش كرد. جمعى از بزرگان شام در نزد او بودند، از جمله عمرو بن مرّه جهنى و عمرو بن صيفى. طارق و نجاشى داخل شدند. چون معاويه را چشم بر طارق افتاد گفت:

خوش آمد مردى كه چون درختى است با شاخه‌هاى پربرگ و ريشه‌هايى در زمين فرو شده، آن سرورى كه كس بر او سرورى نيافته و نژاده‌اى ارجمند كه كس به پايگاه رفيع او فرا نتواند رفت.

مردى كه از او لغزشى پديد آمد و خطايى سر زد و تن به پيروى فتنه‌انگيز مردى داد كه سر گمراهى و شبهه است. آنكه پاى در ركاب مركب فتنه نهاد و بر پشت آن نشست و چشم بسته در آن وادى تاريك به تاخت‌وتاز پرداخت و جمعى از سفلگان بى‌سروپا نيز در پى‌اش افتادند. به خدا سوگند از هر انديشه صوابى بى‌بهره‌اند: «آيا در قرآن نمى‌انديشند يا بر دلهايشان قفل نهاده شده [69].»

طارق بر پاى خاست و گفت: اى معاويه من سخن مى‌گويم ولى مباد كه سخن من تو را به خشم آورد. آن‌گاه به شمشير خويش تكيه داد و چنين سخن سر كرد: «آنكه در هر حال در خور حمد و ستايش است پروردگارى است فراز همه بندگانش كه آنان را مى‌بيند و سخنشان مى‌شنود. پيامبرى از خودشان بر خودشان مبعوث داشت و آن پيامبر زان پيش نه خواندن مى‌توانست و نه نوشتن و اگر نه چنين بود اهل باطل به شك مى‌افتادند. سلام باد بر پيامبرى كه در حق مؤمنان نيكى مى‌كرد و بر آنان رحمت مى‌آورد.»

اما بعد، ما به خدمت در ايستاده بوديم امامى را كه پرهيزگار است و دادگر همراه با جمعى از اصحاب رسول اللّه (ص) كه همه پرهيزگاران‌اند و راه يافتگان. مردانى كه همواره چراغ هدايت بوده‌اند و رهبر دين، هم پدران و هم پسران به هدايت رسيدگان. اهل دين، نه دنيا و اهل آخرت. هر خير كه توان يافت در آنها توان يافت. پيروى ايشان كنند از ميان مردم پادشاهان و سروران و خانه زادان شرف و ارجمندى. نه پيمان‌گسلانند و نه ستمكاران. كسانى كه از ايشان روى‌گردان شدند تنها بدين سبب بود كه حق تلخ است و آنان تحمل آن نتوانستند و راهى كه مى‌روند دشوار است. بر اينان ميل به دنيا غلبه يافت و هوا و هوس گريبانشان رها ننمود و «فرمان خدا فرمانى است بى‌هيچ زياده و نقصان [70]» پيش از ما جبلة بن ايهم [71] از اسلام رخ برتافت زيرا نخواسته بود به مذلت قصاص تن در دهد. اى معاويه از اينكه بار بسته و به نزد تو آمده‌ايم مبادا بر خود ببالى كه تو خود ما را مى‌شناسى هر چند خود را به نادانى زنى.

سخن خود گفتم و از خداى بزرگ آمرزش مى‌طلبم براى خود و براى همه مسلمانان.» سپس روى به نجاشى كرد و گفت: اينجا جاى تو نيست خود را از آن بيرون بكش. اين سخنان‌

اسم الکتاب : الغارات المؤلف : تلخیص و ترجمه عبدالمحمد آیتی    الجزء : 1  صفحة : 203
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست