اسم الکتاب : إيضاح الكفاية المؤلف : فاضل لنكرانى، محمد الجزء : 1 صفحة : 504
سؤال: آيا با توضيح و توجّه به
معناى سعادت و شقاوت مىتوان گفت آن دو، مربوط به ماهيّت انسان يا مربوط به لوازم ماهيّت
انسان يا از اجزاى ماهيّت انسان هست؟ يا اينكه از آثار وجودى انسان مىباشد كه انسان
در اصل وجودش نيازمند به علّت هست تا چه رسد به آثار وجودى و امورى كه به تبع وجود
انسان، حاصل مىشود.
آيا همانطور كه شما وقتى اربعه را تصوّر مىكنيد،
زوجيّت هم متصوّر مىشود، هنگام تصوّر ماهيّت انسان، مسأله سعادت و شقاوت در ذهن، نقش
مىبندد؟
به عبارت ديگر: سعادت و شقاوت- به اين معنا كه نتيجهاش
حصول به بهشت و همچنين ورود در دوزخ باشد- از ذاتيّات است؟
اگر كسى بگويد، ممكن است، لازم ماهيّت باشد، پاسخ
مىدهيم كه:
1- ويژگى و خصوصيّت لازمه ماهيّت، اين است كه وقتى
انسان، ماهيّت را تصوّر مىكند از انتقال به ماهيّت، انتقال به لازم آن پيدا كند، از
تصوّر ماهيّت، انتقال به تصوّر لازم پيدا كند.
2- اصلا لازم ماهيّت، مربوط به وجود ماهيّت نيست
اگر چيزى لازم ماهيّت شد، و آن ماهيّت اصلا در عالم، وجود هم پيدا نكرد، آن لازم براى
ماهيّت ثابت است شما كه مىگوئيد زوجيّت، لازمه ماهيّت اربعه هست- اربعه، ملزوم زوجيّت
هست- اگر فرضا اربعه در عالم، وجود هم پيدا نكند باز زوجيّت، لازمه آن است و ارتباطى
به وجودش ندارد پس دو خصوصيّت در لازم ماهيّت تحقّق دارد: الف: از تصوّر ملزوم و انتقال
به ملزوم، انتقال به لازم پيدا مىشود. ب: اصلا لازم ماهيّت، ارتباطى به وجود ندارد.
ملزوم، وجود خارجى يا ذهنى پيدا بكند يا نكند، آن،
لازمه ماهيّت ملزوم است.
سؤال: آيا در مورد سعادت و شقاوت، نسبت به انسان
مىتوان چنان مطلبى را قائل شد و آيا وقتى شما ماهيّت انسان را تصوّر كرديد حتّى براى
يك مرتبه- قبل از آنكه وارد بحث فعلى شويد- از تصوّر ماهيّت انسان به سعادت و شقاوت،
انتقال پيدا كردهايد و آيا ماهيّت انسان، شما را به مسئله سعادت و شقاوت كشاند؟
اسم الکتاب : إيضاح الكفاية المؤلف : فاضل لنكرانى، محمد الجزء : 1 صفحة : 504