اسم الکتاب : بررسي و داوري در مسايل اختلافي ميان دو فيلسوف اسلامي المؤلف : حسنی، حسن الجزء : 1 صفحة : 285
1- فخر رازى كه حسن و قبح عقلى را انكار مىنمايد به اين جهت بوده كه انسان
را فاعل مضطّر مىداند و كار فاعل مضطّر چون فاقد اراده و اختيار است متّصف به حسن
و قبح نخواهد بود و چون فاعل همه افعال هم خدا است بنابراين نمىتوان فعلى را در
حدّ ذات خود قبيح دانست وگرنه لازم مىآيد كه خدا كار قبيح كند در صورتى كه همه
متّفقند خدا كار قبيح نمىكند از اينرو مدّعى شد كه حسن و قبح شرعىاند.
مىگوييم اگر فعلى را قبيح شرعى بدانيم و خدا را هم فاعل تمام افعال
بدانيم باز لازم خواهد آمد كه خدا فعل قبيح انجام داده باشد هرچند قبح آن شرعى
باشد درحالىكه فخر رازى مدّعى است كه خدا كار قبيح نمىكند.
فخر رازى در «معالماصول الدين» مىگويد:
«قرآن داراى فصاحت و شامل علوم كثير همچون علم «اخلاق» و «سياست»
و
...
مىگوييم علم اخلاق و سياست از اقسام حكمت عملىاند و حكمت عملى مبنى
بر استنباط عقل عملى است پس قرآن بحسن و قبح ذاتى افعال توجّه داشته است كه
دستورات اخلاقى و سياسى مانند عدل و ظلم و تربيت اولاد و احكام اجتماعى را براساس
آن استوار نموده است و انكار حسن و قبح ذاتى افعال، سبب انكار حكمت عملى خواهد
بود، درحالىكه فخر رازى حكمت عملى را انكار نمىكند.
آنچه هم خواجه در «تلخيص المحصّل» آورده كه حق در نزد ما آن است كه فاعل هر قبيح و نيك خدا
است، در تجريد الكلام نيز مىگويد:
«خدا فعل قبيح انجام نمىدهد چون كار قبيح كسى مىكند
كه جاهل باشد يا نيازمند و خداوند نه جاهل است و نه محتاج»[2].
اين دو قول او ظاهرا محذورى ايجاد نمىكند چون در مسئله جبر و اختيار
آورديم كه خواجه معتقد به «امر بين الأمرين» است و طبق اين عقيده همانگونه كه «فعل» منسوب به انسان است منسوب به خدا هم مىباشد نظير «فعل» صادر از حواسّ همانطور كه آن فعل حقيقتا بحواسّ نسبت داده مىشود
حقيقتا «بنفس» نيز نسبت داده مىشود.
[1].... و القرآن كتاب شريف بالغ فى فصاحة اللّفظ و فى
كثرة العلوم ... كذلك علوم الأخلاق و علوم السياسات ...