اسم الکتاب : شرح نهاية الحكمة( مصباح) المؤلف : مصباح یزدی، محمد تقی الجزء : 1 صفحة : 62
موضوعاند و مفهوم موجود
محمول: واجب موجود است، ممكن موجود است، وحدت موجود است، علت موجود است، معلول
موجود است و قس على هذا. بايد دانست كه در چنين مواردى مسئله فلسفى در حقيقت عكس
اين قضاياست؛ يعنى، صورت واقعى قضيه چنين است: موجود يا واجب است يا ممكن، موجود
واحد است، موجود يا علت است يا معلول است و هكذا ولى براى راحتى تعليم و تعلم عكس
قضيه را بهكار مىبرند:
و ثالثا، انّ المسائل
فيها مسوقة على طريق عكس الحمل، فقولنا: «الواجب موجود و الممكن موجود» فى معنى
«الموجود يكون واجبا و يكون ممكنا» و قولنا: «الوجوب إما بالذات و إما بالغير»
معناه «انّ الموجود الواجب ينقسم الى واجب لذاته و واجب لغيره».
4- 6: فرع چهارم- فلسفه
علم آلى نيست
علوم به دو دسته تقسيم
مىشوند: آلى و غيرآلى. علم آلى علمى است كه مقصود از يادگيرى آن خود آن علم نيست،
بلكه براى علم ديگرى آن را فرامىگيرند؛ علمى است كه علم ديگرى غايت آن است، مثل
اصول فقه. علم اصول فقه خودبخود مطلوب نيست، بلكه آن را فرا مىگيرند تا بتوانند
از قواعد آن در علم فقه استفاده كنند؛ همچنين است منطق نسبت به ساير علوم. در
مقابل، علم غيرآلى علمى است كه خود مطلوب بالذات است. علمى است كه علم ديگرى غايت
آن نيست. اكنون واضح است كه فلسفه علم آلى نيست.
دليلى كه بر مطلب فوق ذكر
شده است اين است كه موضوع فلسفه، يعنى موجود، هم از موضوع همه علوم ديگر اعم است و
هم همه اشيا را شامل مىشود، پس خارج از آن چيزى نيست تا غايت آن واقع شود و فلسفه
نسبت به آن آليت داشته باشد؛ هر غايتى براى فلسفه تصور كنيم باز داخل در خود فلسفه
است، نه خارج از آن و در نتيجه نمىتواند غايت باشد، زيرا غايت شىء خارج از آن
است:
و رابعا، انّ هذا الفنّ
لمّا كان اعمّ الفنون موضوعا و لا يشذّ عن موضوعه و محمولاته الراجعة اليه شىء من
الاشياء، لم يتصوّر هناك غاية خارجة منه يقصد الفنّ لأجلها؛ فالمعرفة بالفلسفة
مقصودة لذاتها من غيران تقصد لاجل غيرها و تكون آلة للتوصّل بها الى امر آخر
كالفنون الاليّة، نعم هناك فوائد تترتّب عليها.
اسم الکتاب : شرح نهاية الحكمة( مصباح) المؤلف : مصباح یزدی، محمد تقی الجزء : 1 صفحة : 62