علم و قدرت و ارادت كه
مبادى ايجاد افعالاند خلق را سه صفت مختلف است و خداى تعالى را هر سه يكى، اما
باعتبارات مختلف كه به نسبت با عقول خلق باشد سه نمايد. وجود در ضماير ما كه نسبتى
با عالم امر دارد اگر تصور صور معقول يا محسوس كنيم آن صورت از آن روى كه تصور
كردهايم معلوم ماست و ما بآن عالم باشيم، و از آن روى كه ايجادش كردهايم مقدور
ماست و ما بر آن قادر باشيم، و از آن روى كه ما بخواستيم متصور شد مراد ماست و ما
بر آن مريد باشيم، پس معلوم و مقدور و مراد ما هر سه يكى باشد. در اين صورت علم و
قدرت و ارادت متحد شود. همچنين جملگى موجودات به نسبت با علم و قدرت و ارادت او
تعالى همين حكم دارد. پس هر سه صفت او را متحد شود بلكه واحد بود. و كسى كه بعلم
او عالم بود و بقدرت او قادر و بارادت او مريد، چنانكه در حال اهل بهشت گفتيم و
چنانكه در خبر آمده است «كنت سمعه الذى بى يسمع و بصره الذى بى يبصر» 1 حكمش همين
بود، «اطعنى