گزيرى نيست. «جزناها و هى
خامدة» 10 سخن يكى از امامان اهل بيت عليهم السلام است در جواب آنكه پرسيد كه شما
را گذر بر دوزخ چون باشد؟ و اما اهل يمين را از دوزخ نجات دهند و اما اهل شمال را
در آنجا بگذارند، ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِينَ
فِيها جِثِيًّا 11. سابقان و اهل يمين به بهشت برسند، اما كمال اهل يمين بهشت باشد
و كمال بهشت بسابقان، «ان الجنة اشوق الى سلمان من سلمان الى الجنة» 12؛ ايشان را
به بهشت التفاتى نبود، لَمْ يَدْخُلُوها وَ هُمْ
يَطْمَعُونَ 13. ايشان اهل اعرافند، وَ عَلَى الْأَعْرافِ
رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ 14 ايشان را همه
حالها يكسان باشد، لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما
آتاكُمْ 15 وصف حال ايشان است. اهل شمال اهل تضادند. باحوال متضاده كه در
اين عالم متقابل است، مانند هستى و نيستى و مرگ و زندگانى و علم و جهل و قدرت و
عجز، و لذت و الم، و سعادت و شقاوت، بازماندهاند زيرا كه بخود باز ماندهاند. و
از خودبخود خلاصى نتوان يافت، كُلَّما نَضِجَتْ
جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِيَذُوقُوا الْعَذابَ 16. لا جرم هميشه ميان دو طرف سموم و زمهرير دوزخ متردداند. گاه
باين طرف معذب و گاه بآن، لَهُمْ مِنْ
فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ
17. چون در دنيا در؟؟؟ طاعت كه اول مرتبه از مراتب ايمان است نيامدهاند و زمام
اختيار بدست خود باز گرفتهاند، به آخرت محجوب بماندهاند،
كُلَّما أَرادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْها أُعِيدُوا فِيها
18. و اهل يمين اهل رتبتاند، هميشه در سلوك باشند تا كمالى بعد از كمالى و درجه
بالاى درجه حاصل ميكنند، لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها
غُرَفٌ 19؛ از عذاب اهل تضاد خلاص يافتهاند،
فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ،
«الحزن على ما فات و الخوف مما لم يأت» 20 چون بدنيا مجبور