اسم الکتاب : اعلام القرآن المؤلف : فرهنگ و معارف قرآن الجزء : 1 صفحة : 69
بعضى نيز گفتهاند: زبان
ملائكه را به او آموخت و از اين طريق، ساير لغات را فرا گرفت. رأى ديگر اين است كه
خداوند نامهاى اشخاص را به او آموخت؛ بدين ترتيب كه موجودات را نزد وى حاضر و
نامهاى آنها را در لغات گوناگون بيان مىكرد و روشن مىساخت كه هر چيزى چگونه
كاربردى و چه سود و زيانى دارد.[1] به گفته علّامه طباطبايى،
نامها در آيه از دو جهت عموميّت دارد: نخست اينكه كلمه اسما جمع و با الف و لام
است و با كلمه كل تأكيد شده؛ يعنى خداوند همه نامها را بدون استثنا به آدم آموخت.
ديگر آنكه دانش نامها به آدم اختصاص ندارد و همه افراد بشر از اين دانش بهره
دارند. ضمير «هم» نيز چون معمولًا به جمع عاقل برمىگردد، نشان آن است كه اسما،
عاقل بودهاند؛ البتّه آگاهى آدم عليه السلام از اسما مانند آگاهى ما از نامهاى
اشياى گوناگون نبوده و با علمى كه پس از بيان آدم عليه السلام براى ملائكه حاصل شد
نيز تفاوت داشته است؛ چون اگر جز اين بود، بايد پس از آنكه آدم آنها را شرح داد،
تفاوتى بين آنها و آدم باقى نمىماند؛ افزون بر اين، اين دانش نمىتوانست براى
آدم فضيلت شمرده شود و براى فرشتگان نيز قانع كننده نبود؛ بنابراين، آنچه را
خداوند بر فرشتگان عرضه كرد، موجوداتى عالى نزد او بودند و هر اسمى را در اين جهان
به بركت آنها پديد آورد و آنچه در آسمانها و زمين وجود دارد، از پرتو نور آنها
است.[2] به گفته برخى مفسّران، آدم
با سعه وجودى خويش، جامع همه اشيا و حقايق است؛ بلكه او خود، حقيقت همه اشيا است و
به صورت وجود جامع، بر همه هستى محيط، و معناى تعليم اسما به او اين است كه همه
حقايق و موجودات عالَم هستى در وجود او جمعاند و آن حقايق كه آدم جامع آنها است،
از اين جهت كه آيينه و نشانى از حضرت حقّاند، اسما ناميده شدهاند.[3] به نظر مىرسد در بحث چگونگى تعليم
اسماء، دو نظر اخير جامع باشند. درباره اسما و دانش آدم به
آنها در تورات چنين آمده است: و خداوند هر حيوان[1]. مجمعالبيان، ج 1،ص 181 [2]. الميزان، ج 1، ص117- 118؛ انسان از آغاز تا انجام، ص 29 [3]. بيان السعاده، ج1، ص 76- 77
اسم الکتاب : اعلام القرآن المؤلف : فرهنگ و معارف قرآن الجزء : 1 صفحة : 69