اسم الکتاب : اعلام القرآن المؤلف : فرهنگ و معارف قرآن الجزء : 1 صفحة : 68
كه آدم به آن تكلّم
مىكرد) و ديگر اين كه همه لغات بشرى را به او آموزش داد و آدم آن لغات را به
فرزندانش آموخت و چون آنان پراكنده شدند، هر قومى با لغتى كه برايش مأنوستر و
راحتتر بود، سخن گفت و ديگر لغات، با گذشت زمان به فراموشى سپرده شد.[1] شيخ طوسى و طبرسى گفتهاند: خداوند
معانى نامها را به آدم آموخت؛ زيرا آموختن نامها بدون معنا سودى ندارد و فضيلتى
به شمار نمىآيد.[2] صدرالمتألهين در نظرى قوى
گفته است: همه حقايق عالم از اسماءاللّه است و معناى آموزش اسما به آدم، اين است
كه خداوند احوال و آثار همه اجناسى را كه آفريده، به آدم ارائه داده و او را از
آنها آگاه كرده است.[3] ميبدى مىنويسد: اهل اشارت
گفتهاند: مقتضى عموم آن است كه خداوند، نامهاى آفريدگار و آفريدگان، را به آدم
آموخت و آدم با دانستن نامهاى آفريدگان، بر فرشتگان برترى يافت و آگاهى او از
نامهاى آفريدگار، سرّى ميان وى و حق بود كه فرشتگان نمىدانستند؛ پس ثمره آگاهى
از نام آفريده در حقّ آدم، اين بود كه مسجود فرشتگان شد و ثمره علم به نامهاى
آفريدگار، آن كه به مشاهده حق رسيد و كلام حق را شنيد.[4] به گفته رشيد رضا، مقصود از نامها، معانى آنها است و اين توان
علمى، همه انسانها را در بر مىگيرد و لازمهاش اين نيست كه فرزندان آدم اين
شناخت را از نخستين روز داشته باشند؛ بلكه شناخت اشيا با بحث و استدلال، در ثبوت
اين نيرو كافى است. وى در كيفيّت آموزش اسما به آدم مىگويد: تعليم، بر تدريجى
بودن دلالت دارد؛ امّا آنچه از تعليم اسما به آدم، به ذهن متبادر مىشود، ايناست
كه به صورت دفعى بالفعل يا بالقوه بوده است.[5] طبرسى مىگويد: در كيفيّت
تعليم اسما به آدم اختلاف است. برخى گفتهاند: شناخت اشيا را در قلب او نهاده و
زبانش را به آنها گويا ساخته است و اين براى او معجزهاى به شمار مىرود؛ چراكه
خلاف عادت بود. عدّهاى گفتهاند: او را به دانستن آنها واداشت.[1]. تفسير ماوردى، ج1، ص 99 [2]. التبيان، ج 1، ص138- 139؛ مجمعالبيان، ج 1، ص 180 [3]. تفسيرصدرالمتألهين، ج 2، ص 320 [4]. كشفالاسرار، ج 1،ص 137- 139 [5]. المنار، ج 1، ص263
اسم الکتاب : اعلام القرآن المؤلف : فرهنگ و معارف قرآن الجزء : 1 صفحة : 68