اسم الکتاب : اعلام القرآن المؤلف : فرهنگ و معارف قرآن الجزء : 1 صفحة : 47
مقصود آيه است. 3. پوشيده داشتن نام
افراد: يكى ديگر از علل مبهم آوردن نام افراد، پوشيده داشتن آنها و افشا
نكردن نام آنها است؛ زيرا اينگونه سخن گفتن در جلب توجّه مخاطبان مؤثّرتر است؛
به همين جهت رسولخدا صلى الله عليه و آله نيز هرگاه خبردار مىشد كسانى سخن ناروا
بر زبان راندهاند خطبه مىخواند و در خطبهاش نام افراد را نمىآورد؛ بلكه به
صورت مبهم مىفرمود: چه شده است كه مردانى چنين گفتهاند (ما بال رجال قالوا كذا).
نمونه ديگر، در آيه 100 بقره/ 2: «أَوَ كُلَّما عهَدوا
عَهدًا نَبذَهُ فَريقٌ مِنهُم» واژه «فريق» مبهم است و گفتهاند:
مقصود مالكبن صيف است كه عهدشكنى كرده بود و در اين آيه، خداوند به قصد عدم افشاى
نام وى به صورت مبهم به او اشاره كرده است. در آيه 108 بقره/ 2: «أَم ترِيدُونَ أَن تَسَلوا رَسولَكُم كَما سُل- لَ موسى» نام كسانى كه از رسولخدا سؤال كردهاند، نيامده و با ضمير مخاطب (تَسئَلوا) به آنها اشاره شده است.
زركشى مىنويسد: علّت مبهم آوردن غالب نامهاى قرآن به همين مورد باز مىگردد. 4. بىفايده بودن ذكر
نام: علّت ديگر آن است كه بسيارى از اوقات چون براى مشخّص و معيّن آوردن
نام كسى يا چيزى فايدهاى مترتّب نيست، به صورت مبهم آمده است؛ براى مثال در آيه «أَو كَالَّذِى مَرَّ عَلى قَريَةٍ»
(بقره/ 2، 259)، «قَريَه» مبهم است و مفسّران
گفتهاند: مقصود شهر بيتالمقدس است و آيه، نام آن را نياورده؛ چون فايدهاى بر آن
مترتّب نيست. مهم نيست كه آن شخص از كنار كدام شهر مىگذشته؛ بلكه مهم اصل
حادثهاى است كه آيه از آن خبر مىدهد. زركشى چند آيه ديگر را
مثال زده كه بر لفظ «قريه» مشتمل است و ضمن تعيين آن شهرها، آنها را مصداق همين
علّت چهارم دانسته است. 5. عموميّت بخشيدن به
واژه: علّت ديگر، دلالت بر تعميم است؛[1] به اين علّت نام افراد به صورت معيّن نيامده است تا مبادا كسانى
بپندارند كه حكم آيه، به همان فرد اختصاص دارد، و شامل حال ديگران نمىشود؛
بنابراين با عدم تصريح به نام افراد و آوردن لفظ مبهم، آيه به طور روشن بر
عموميّتى كه مقصود اصلى است، دلالت مىكند؛ چنانكه در آيه
«الَّذينَ يُنفِقونَ أَمولَهُم بِالَّيلِ و النَّهارِ سِرًّا و عَلانِيَةً» (بقره/ 2، 274)، «الَّذينَ» مبهم آمده است.[1]. تأويلمشكلالقرآن، ص 262- 263
اسم الکتاب : اعلام القرآن المؤلف : فرهنگ و معارف قرآن الجزء : 1 صفحة : 47