اسم الکتاب : اعلام القرآن المؤلف : فرهنگ و معارف قرآن الجزء : 1 صفحة : 194
قَومَكَ فِى ضَللٍ
مُبين» به سخن كسى مىماند كه مدّتها با مخاطب خود مأنوس بوده و به همين
دليل، يكسره انتقاد مىكند؛ از همين جا مىتوان به دست آورد كه او با اجرام
آسمانى نيز ناآشنا نبوده؛ زيرا جريان احتجاج با ستارهپرستان، پس از محاجّه با آزر
رخ داده است؛[1] افزون بر اين در روايتى از امام صادق
عليه السلام تصريح شده كه ابراهيم عليه السلام مدّتى در كنار آزر ماند و پس از آن
در برابر بتها واكنش نشان داد[2] و بر اساس آيات سوره انعام، احتجاج با ستارهپرستان پس از احتجاج با
بتپرستان بوده است؛[3]
حتّى برخى احتمال دادهاند كه احتجاج با كوكبپرستان بعد از ترك بابل به مقصد شام[4] و با مردم حران بوده؛ زيرا اهل حران
اجرام آسمانى را مىپرستيدند و مردم بابل بتپرست بودند[5] و ابراهيم كه لجاجت مشركان بابل را آزموده بود، اين بار براى مقابله
با اجرامپرستان به شيوه مدارا و تظاهر به هم فكرى به آنان روى آورد؛[6] بنابراين، ماجراى احتجاج، مدّتها پس
از ترك مخفىگاه صورت پذيرفته است؛ ولى اين احتمال با ظاهر روايتى از امام رضا
عليه السلام[7] ناسازگار است و بعضى، آن را مخالف
ظاهر آيات قرآن نيز دانستهاند.[8] پاسخهاى ابراهيم عليه
السلام به احتجاج و بهانه مشركان خداوند دو احتجاج و يك
بهانه از مشركان در برابر ابراهيم عليه السلام و پاسخهاى وى را بازگفته كه به
ترتيب ذكر آن در قرآن عبارتاند از: الف. پاسخ ابراهيم عليه
السلام به احتجاج پادشاه كه در آيه 258 بقره/ 2 بازگو شده و چكيده آن چنين است:
پادشاه درباره پروردگار ابراهيم با او به احتجاج پرداخت. ابراهيم گفت: پروردگار من كسى است كه
زنده مىكند و مىميراند. شاه گفت: من زنده مىكنم و مىميرانم. ابراهيم پاسخ داد:
خداوند خورشيد را از مشرق بيرون مىآورد، تو آن را از مغرب بيرون آور. پادشاه در
برابر اين پاسخ مبهوت ماند .... در قرآن كريم، نام اين پادشاه[1]. منشور جاويد، ج11، ص 231 [2]. الكافى، ج 8، ص366 [3]. الميزان، ج 7، ص160 [4]. نمونه، ج 5، ص 312 [5]. قصص الانبياء،ابنكثير، ص 111 [6]. نمونه، ج 5، ص 312 [7]. بحار الانوار، ج11، ص 79 [8]. الميزان، ج 7، ص239- 240
اسم الکتاب : اعلام القرآن المؤلف : فرهنگ و معارف قرآن الجزء : 1 صفحة : 194