اسم الکتاب : اعلام القرآن المؤلف : فرهنگ و معارف قرآن الجزء : 1 صفحة : 149
همسرش خواست تا حضور آن
جوانان را پنهان دارد و در برابر آن، صاحب همه دارايى لوط شود؛ ولى او، قوم را از
وجود جوانان زيباروى آگاه كرد.[1] قرآن، روبهرو شدن لوط با فرشتگان را اين گونه وصف مىكند: «قالَ إِنَّكُم قَومٌ مُنكَرونَ* قالوا بَل جِئنكَ بِما كانوا
فِيهِ يَمتَرُونَ* وَ أَتَينكَ بِالحَقّ وَ إِنّا لَصدِقون/
لوط گفت: شما مردانى ناشناس هستيد. گفتند نه] بلكه براى تو
چيزى آوردهايم كه آنان در آن/ نزول عذاب] ترديد مىكردند و حق واقعيّتى مسلّم]
را براى تو آوردهايم و به قطع ما راستگويانيم». (حجر/ 15، 62- 64) در اين آيه، «منكرون» به ناشناس تفسير شده؛[2] ولى به نظر برخى، بدينمعنا است كه
لوط به آنها گفت: من از سوء قصد قوم خود به شما بيمناكم.[3] اين تفسير، با آيه بعد مناسبتر به نظر مىرسد. اگرچه زمان گفت و
گوى لوط با فرشتگان در قرآن با صراحت ذكر نشده، به نظر بعضى، از سياق آيات بهدست
مىآيد كهاينگفتوگو پس از هجوم قوم لوط به خانه وى بوده است،[4] نه هنگام ورود فرشتگان به شهر. رهايى آللوط براساس آيه 34 قمر/ 54
خداوند، آللوط را در سحرگاهان رهانيد: «نَجَّينهُم
بِسَحَر» و براساس آيه 65 حجر/ 15 فرشتگان به لوط گفتند: اهلش را شبانه از
شهر خارج و براى مراقبتشان،[5] خود در پى آنان حركت كند. آنان مأمور بودند به پشت سر خود نگاه
نكنند تا از رفتن باز نمانند[6] يا عذاب هولناك الهى را نبينند.[7] به نظر برخى، اين دستور براى آزمون بود تا كسانى كه به لوط ايمان و
به نزول عذاب يقين دارند، رهايى يابند. زن لوط كه از اين دستور سرپيچيد، گرفتار
عذاب شد.[8] در عهد عتيق نيز آمده، يكى از آن دو
مرد (فرشته) به[1]. النورالمبين، ص136 [2]. كشفالاسرار، ج 5،ص 324 [3]. تفسير قرطبى، ج10، ص 26 [4]. روحالمعانى، مج8، ج 14، ص 99 [5]. مجمعالبيان، ج 6،ص 525 [6]. كشفالاسرار، ج 5،ص 323 [7]. مجمعالبيان، ج 6،ص 525 [8]. التحريروالتنوير،ج 8، ص 236
اسم الکتاب : اعلام القرآن المؤلف : فرهنگ و معارف قرآن الجزء : 1 صفحة : 149