responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : داستان پيامبران (حضرت موسی و نوح) المؤلف : موحدی، محمد رضا    الجزء : 1  صفحة : 149

محسوب شده در حالى كه قرار گرفتن نوح و يارانش در كشتى از قبل به او ابلاغ شده بود. از اين رو زن نوح عليه السلام با ديدن فوران آب از تنور او را باخبر كرد و به دنبال آن، نوح، با اشاره خداوند مأمور شد از هر حيوان يك جفت با خود به كشتى ببرد، ولى تنها كسانى كه به او ايمان داشتند وارد كشتى شوند.
در روايت، آمده است: نوح عليه السلام به همراه سه پسر خود و همسرانشان وارد كشتى شد. او به فرزندانش توصيه كرد كه نزد همسران خود نخوابند اما از ميان آن سه، حام مخالفت كرد و زن او باردار گشت. نوح عليه السلام نيز چنين دعا كرد: «خدايا نطفه اش را برگردان» و خداوند دعاى او را پذيرفت و فرزند حام در شكم مادر، سياه پوست شد و فرزندان بعدى هم كه بعدها از اين فرزند به وجود آمدند سياه پوست شدند و به همين دليل، به حام، لقبِ ابوالسودان [پدر سياهان] دادند.
اولين حيوانى كه نوح عليه السلام با خود به كشتى برد، «مورچه» و آخر از همه «خر» بود. زمانى كه «خر» مى خواست وارد كشتى شود ابليس به او آويزان شد و به همين خاطر، خر نمى توانست جلوتر برود و نوح، او را وادار مى كرد به جلو حركت كند. سرانجام، نوح گفت: «ادخل وإن كان الشيطان معك» [داخل شو اگر چه شيطان با تو است]. «خر» با سختى وارد كشتى شد در حالى كه ابليس هم با او وارد شده بود. وقتى نوح عليه السلام نگريست، متوجه حضور ابليس شد و به او گفت: «به دستور چه كسى وارد شدى؟» ابليس جواب داد: «به دستور تو». نوح عليه السلام گفت: «كِى؟» ابليس پاسخ داد: «مگر تو به خر نگفتى ادخل و ان كان الشيطان معك، من هم آن لحظه با خر بودم و با گفتن اين سخن وارد

اسم الکتاب : داستان پيامبران (حضرت موسی و نوح) المؤلف : موحدی، محمد رضا    الجزء : 1  صفحة : 149
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست