اسم الکتاب : تفسير پژوهي ابوالفتوح رازي المؤلف : ایازی، سید محمد علی الجزء : 1 صفحة : 304
بود و نيازمندى با واجب الوجود منافات دارد. ۳. جسم محل اكوان حادث است و هر چه خالى از اكوان حادث نباشد، حادث است؛ لازم مى آيد خداوند حادث باشد. ۴. علّت مجرد بايد مجرد باشد و خداوند مبدأ المبادى است. بنابراين واجب است كه جسم نباشد. [1] قابل رؤيت نبودن: يكى از مسائل اساسى ديگر در كلام، بحث رؤيت خداوند است. معتزله و اماميه مطلقاً منكر رؤيت خداوند هستند: «و اتفاق دارند بر آنكه (ديدار هيچ گونه) آفريدگار را در آن سراى به چشم سر نتوان ديد». [2] ابوالفتوح در تفسير آيه ۱۰۳ سوره انعام: «لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ» مى نويسد: «اين آيه از جمله ادلّه روشن است بر آنكه خدا مرئى و مدرك نيست و وجه استدلال از آن آن است كه خداى تعالى در اين آيه نفى ادراك بصر كرد از خويشتن...». [3] آيه ديگر، آيه ۱۴۳ سوره اعراف است: «... قالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قالَ لَنْ تَرانِي...» . «لن ترانى» براى نفى اَبد است؛ يعنى هيچ گاه و هيچ وقت، مرا نخواهى ديد. اشاعره گفته اند: براى نفى ابد نيست؛ بلكه براى نفى مؤكّد در آينده است؛ مثل: «لَنْ يَتَمَنَّوْه» ايشان هرگز تمنّاى مرگ نكنند؛ در حالى كه شكى نيست كه در آخرت تمناى مرگ مى كنند تا از عقوبت خلاصى يابند. ابوالفتوح در جواب مى گويد: «لَنْ براى نفى مستقبل است به اتفاق اهل لغت، و چون قيامت مستقبل است حال و
[1] المباحث المشرقيه فى علم الالهيات و الطبيعيات، ج ۲، ص ۴۵۹.