اسم الکتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 27 صفحة : 320
:" فصاحت" سحبان" (فصيح معروف عرب) و خط" ابن مقله"
(خطاط معروف) و حكمت" لقمان" و زهد" ابراهيم بن ادهم" اگر در
انسانى جمع شود و مفلس و بى پول باشد قدر و مقامى حتى به مقدار يك درهم نخواهد
داشت"! و لذا جاى تعجب نيست كه اين گروه دائما به جمع اموال پردازند و آنى
راحت ننشينند و هيچ قيد و شرطى براى آن قائل نباشند و حلال و حرام در نظرشان يكسان
باشد.
در نقطه مقابل اين گروه جمعيتى هستند كه براى مال و ثروت، كمترين ارزشى قائل
نيستند، فقر را مىستايند و براى آن ارج قائلند، حتى مال را مزاحم تقوى و قرب خدا
مىدانند! ولى در برابر اين دو عقيده كه در طرف" افراط" و"
تفريط" قرار دارد آنچه از قرآن مجيد و روايات اسلامى استفاده مىشود، اين است
كه مال خوب است اما به چند شرط: نخست اينكه:" وسيله" باشد و نه"
هدف".
ديگر اينكه انسان را" اسير" خود نسازد، بلكه انسان" امير"
بر آن باشد.
سوم اينكه از طرق مشروع به دست آيد و در راه رضاى خدا مصرف گردد.
علاقه به چنين مالى نه تنها دنياپرستى نيست بلكه دليلى بر علاقه به آخرت است،
و لذا در حديثى از امام صادق ع مىخوانيم: هنگامى كه حضرت ذهب و فضه (طلا و نقره)
را لعن و نفرين فرمود: يكى از ياران تعجب كرد و در اين سؤال نمود امام ع فرمود:
ليس حيث تذهب اليه انما الذهب الذى ذهب بالدين و الفضة التي افاضت الكفر:
" منظور از ذهب چيزى است كه دين را از بين برد و منظور از فضه چيزى است
كه سرچشمه كفر و بى ايمانى مىشود" [1]