اسم الکتاب : ترجمه تفسیر المیزان المؤلف : علامه طباطبایی الجزء : 1 صفحة : 275
(وَ لا يَشْفَعُونَ
إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى)، منظور اين است كه
شفيعان در روز قيامت شفاعت نمىكنند، مگر كسى را كه خدا دين او را پسنديده باشد، و
دين همان اقرار بجزاء بر طبق حسنات و سيئات است، پس كسى كه دينى پسنديده داشته
باشد، قطعا از گناهان خود پشيمان ميشود، چون چنين كسى بعقاب قيامت آشنايى و ايمان
دارد.
* مؤلف:
اينكه امام ع فرمود: (و از ستمكاران است) الخ، در اين جمله كوتاه، ظالم روز قيامت
را معرفى نموده، اشاره مىكند بان تعريضى كه قرآن از ستمكار كرده، و فرموده: ((فَأَذَّنَ
مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ: أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ، الَّذِينَ
يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ، وَ يَبْغُونَها عِوَجاً، وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ
كافِرُونَ)، پس جارزنى در ميان آنان جار كشيد: كه لعنت خدا بر ستمكاران، يعنى
كسانى كه مردم را از راه خدا جلوگيرى مىكنند، و دوست ميدارند آن را كج و معوج سازند،
و بآخرت هم كافرند)[1] و اين
همان كسى است كه اعتقاد بروز مجازات ندارد، در نتيجه اگر اوامرى از خدا از او فوت
شد، ناراحت نميشود، و يا اگر محرماتى را مرتكب گشت، دچار دل واپسى نمىگردد، و حتى
اگر تمامى معارف الهيه، و تعاليم دينيه را انكار كرد، و يا امر آن معارف را خوار
شمرد، و اعتنايى به جزاء و پاداش در روز جزا و پاداش نكرد، هيچ دلواپسى پيدا
نمىكند، و اگر سخنى از آن بميان مىآورد، از در استهزاء و تكذيب است.
و اينكه
فرمود: (پس اين تائب و مستحق شفاعت است)، معنايش اين است كه او بسوى خدا بازگشته،
و داراى دينى مرضى و پسنديده گشته، از مصاديق شفاعت قرار گرفته است، و گر نه اگر
منظور توبه اصطلاحى بود، توبه خودش يكى از شفعا است.
و اينكه كلام
رسول خدا 6 را نقل كرد كه فرمود: (هيچ گناهى با استغفار كبيره نيست) الخ، منظورش
از اين نقل تمسك بجمله بعدى بود، كه فرمود: (و هيچ صغيرهاى با اصرار صغيره نيست)
چون كسى كه از گناه صغيره، گرفته خاطر و پشيمان نميشود، گناه در باره او وضع ديگرى
بخود مىگيرد، و عنوان تكذيب به معاد و ظلم بآيات خدا را پيدا مىكند، و معلوم است
كه چنين گناهى آمرزيده نيست، زيرا گناه وقتى آمرزيده ميشود، كه يا صاحبش توبه كند،
كه مصر بر گناه گفتيم پشيمان نيست، و توبه نمىكند، و يا بشفاعت آمرزيده ميشود، كه
باز گفتيم شفاعت دين مرضى ميخواهد، و دين چنين شخصى مرضى نيست.
نظير اين
معنا در روايت[2] علل آمده
كه از ابى اسحاق القمى، نقل كرده كه گفت: من بابى جعفر امام محمد بن على باقر ع
عرضه داشتم: يا بن رسول اللَّه! از مؤمن مستبصر برايم بگو، كه وقتى داراى معرفت
ميشود، و كمال مىيابد، آيا باز هم زنا مىكند؟ فرمود: بخدا سوگند نه، پرسيدم