اسم الکتاب : والاترين بندگان المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 93
يونس پيامبر عليه السلام سوار بركشتى شد و كشتى حركت خود را آغاز كرد. طبق
برخى از روايات ناگهان ماهى عظيمى، كه دهان باز كرده بود، راه را بر كشتى گرفت.
گويى غذايى مىطلبيد. سرنشينان كشتى گفتند: «به نظر مىرسد گناهكارى در ميان ما
است! (كه بايد طعمه اين ماهى شود، و چارهاى جز استفاده از قرعه نيست.)»
آنها قرعه زدند، قرعه به نام يونس پيامبر در آمد! طبق روايتى [1] قرعه را سه بار
تكرار كردند، ولى هر سه بار به نام آن حضرت در آمد.
فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِيمٌ
(او را به دريا افكندند) و ماهى عظيمى
او را بلعيد، در حالى كه مستحقّ سرزنش بود.
اهل كشتى به ناچار يونس را گرفتند و به سمت آن ماهى بزرگ پرتاب كردند. ماهى او
را بلعيد، در حالى كه مستحقّ سرزنش بود! زيرا لحظاتى زودتر از زمان مقرّر، محلّ
مأموريّت را ترك كرد.
يونس طعمه ماهى شد، و ماهى با گرفتن اين طعمه راه كشتى را باز كرد، و آنها به
راه خود ادامه دادند.
و اگر او از تسبيحكنندگان نبود، تا روز قيامت در شكم ماهى مىماند!
حضرت يونس هر چند به كيفر الهى گرفتار شد، ولى در همان حال هم از ذكر نام خدا
و ياد او غافل نشد. در دل ماهى به تسبيح و تقديس خداوند مشغول شد. تسبيح او طبق
برخى از روايات [2]، آيه 87
سوره انبياء است، كه در ميان اهل عرفان به ذكر يونسيّه معروف شده، و مؤمنين در
ركعت اوّل نماز غفيله، پس از قرائت سوره حمد، آن را تلاوت مىكنند. تسبيح و ياد
خدا باعث شد كه در مدّت كيفر او تخفيف داده