اسم الکتاب : والاترين بندگان المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 37
اوّل- خداوند
پس از بيان قانون قصاص در آيه 178 سوره بقره، مىفرمايد:
«اگر قصاص نكنيد، و جانى را مورد عفو و بخشش
قرار دهيد، بهتر است.»
يعنى قصاص
واجب نيست، بلكه مستحب هم نمىباشد؛ امّا براى جلوگيرى از جنايت جنايتكاران و
تكرار موارد مشابه، اين حق به اولياء مقتول داده شده، و آنها مجاز به اين كار
هستند؛ ولى قصاص نه واجب است و نه مستحب. (دقّت فرماييد)
دوم- در آيه
179 همان سوره، فلسفه قصاص را ادامه زندگى و حيات، و حمايت از زندگى زندگان بيان
فرموده است، نه كينه و عداوت و انتقامجويى. اگر بر قاتل شرورى كه جان و مال و
ناموس مردم در نظر او هيچ ارزش و احترامى ندارد، ترحّم شود، و رحمت اسلامى او را
فرا گيرد، و او با سوء استفاده از اين رحمت و رأفت، روز به روز به جنايات
گستردهترى دست بزند، آيا اين كار ترحّم بر پلنگ تيز دندان و خيانت در حقّ گوسفندان
نمىباشد! برخورد با اراذل و اوباش جامعه، كه هيچ راه ديگرى براى جلوگيرى از شرّ
آنها جز قصاص باقى نمانده، خشونت نمىباشد. بلكه مصداق روشن رحمت است، تا ديگران
بتوانند با آرامش به زندگى خويش ادامه دهند. [1]
[1]. علاوه بر دو نكته مذكور، خداوند متعال اين
حكم را خطاب به «اولى الالباب» بيان مىكند؛ يعنى، مسأله قصاص يك مسأله احساساتى و
انتقامجويى نيست، بلكه قانونى است كه با تكيه بر عقل و درايت وضع شده، و يك حكم
عقلانى و منطقى است. و صاحبان عقلهاى سالم با انديشه و تفكّر تصديق خواهند كرد كه
اين قانون منشأ حيات اجتماعى و امنيّت جامعه خواهد بود. تعبير به «لعلّكم تتقون»
در پايان اين آيه شريفه نيز تأكيد ديگرى بر مدّعاى ماست؛ زيرا معناى جمله مذكور
اين است كه هدف از قصاص حفظ و حراست و نگهدارى جامعه از آلودگيها و شرارتها و كينه
توزىهاست. بنابراين، بند بند آيه قصاص نكتههاى جالب و پيامهاى صلح و زندگى و
محبّت دارد، و به روشنى شهادت مىدهد كه قصاص مصداقى از مصاديق خشونت نيست.
توجّه به
اين نكته نيز جالب است كه در سراسر قرآن مجيد چهار بار كلمه «قصاص» تكرار شده است،
در حالى كه كلمه «رحمت» هفتاد و نه بار، و كلمه «رحمان» صدو شصت مرتبه، و كلمه
«رحيم» صد و نود و هشت مرتبه، تكرار شده است! و اينها همه دلالت روشنى دارد كه
قصاص يك استثناء است و اصل بر رحمت و رأفت و عطوفت اسلامى است.
اسم الکتاب : والاترين بندگان المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 37