اسم الکتاب : والاترين بندگان المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 167
اميرالمؤمنين عليه السلام رسيد. قرار شد كه روز بعد حضرت درباره اين دو، قضاوت
كند.
شب هنگام درِ خانه آن حضرت به صدا در آمد. حضرت در را باز كرد؛ ديد اشعث با
ظرفى پر از حلوا جلوى در ايستاده است. وقتى حضرت امير عليه السلام او و كاسه
حلوايش را مشاهده كرد، نگاه تندى به او افكند، و فرمود:
آيا اين كاسه حلوا رشوه است؟ يا صدقه؟ يا زكات؟ على، نه اهل رشوه است، تا به
سبب رشوه بر خلاف حق قضاوت كند، و نه اهل صدقه و زكات، كه اينها بر بنى هاشم حرام
است.[1]
اشعث كه از اين بر خورد قاطع و تند امير زمامداران، دست و پاى خود را گم كرده
بود، عرض كرد: نه، هيچ كدام نيست، بلكه هديه است! هر مسلمانى حق دارد به مسلمان
ديگر هديه دهد. [اين بهانه در واقع نوعى حيله بود كه متأسّفانه در عصر و زمان ما
نيز صورت مىگيرد و رشوه در لباسهاى ديگر، تحت عناوينى از قبيل: هديه، انعام،
شيرينى، حقّ و حساب و مانند آن، صورت مىپذيرد.]
حضرت، كه چهره هزار رنگ اشعث را مىشناخت، به نيّت واقعى او واقف گشته، فرمود:
اشعث! آيا ديوانه شدهاى؟! يا عقلت را از دست دادهاى؟! يا هذيان مىگويى؟! تو
نيمه شب با اين كاسه حلوا مىخواهى على را بفريبى، و او را به ظلم دعوت كنى، تا
فردا به نفع تو حكم دهد!
اشعث تو مرا با خود مقايسه كردهاى! بگذار تا خود را بشناسانم:
اشعث اين حلوا كه سهل است، چون آنچه من مىبينم گويا با آب دهان مار مخلوط
گشته! [اگر چه ظاهرى زيبا دارد؛ ولى باطنش بسيار كثيف است.] به خدا قسم اگر
آسمانهاى هفتگانه را به على دهند، تا بر مورچهاى ظلم كند، چنين نخواهد كرد!
[1]. نهجالبلاغه، خطبه 224- البتّه
توجّه داريد كه صدقه واجب، نظير زكات مال و زكات فطره و مانند آن، بر سادات حرام
است؛ امّا صدقات مستحب بر خاندان بنىهاشم و سادات محترم حرام نيست.
اسم الکتاب : والاترين بندگان المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 167