بايد از طريق
خودسازى و تفكّر در عواقب سوء اين صفات زشت و نتايج شومى كه ببار مىآورد، و
همچنين از طريق رياضت نفس، اين آلودگيها را از جان و دل بشويد، تا بتواند زبان را
از آلودگى به غيبت باز دارد. سپس در مقام توبه برآيد، و از آنجا كه غيبت جنبه «حقّ
الناس» دارد، اگر به صاحب غيبت دسترسى دارد ومشكل تازهاى ايجاد نمىكند، از او
عذرخواهى كند، هر چند به صورت سربسته باشد، به عنوان مثال بگويد من گاهى بر اثر
نادانى و بىخبرى غيبت شما كردهام، مرا ببخش، و شرح بيشترى ندهد، مبادا عامل فساد
تازهاى شود.
و اگر دسترسى
به آن فرد را ندارد يا او را نمىشناسد، يا از دنيا رفته است، براى او استغفار
كند، و عمل نيك انجام دهد، شايد به بركت آن خداوند متعال وى را ببخشد و طرف مقابل
را راضى كند. [1]
موارد
استثنا:
آخرين سخن
درباره غيبت اينكه قانون غيبت مانند هر قانون ديگرى استثناهايى دارد، از جمله اين
كه گاه در مقام «مشورت» به عنوان مثال براى انتخاب همسر، يا شريك در كسب و كار و
مانند آن كسى از انسان سؤالى مىكند، امانت در مشورت ايجاب مىكند اگر عيوبى از
طرف سراغ دارد بگويد، مبادا مسلمانى در دام بيفتد، و چنين غيبتى كه با چنين نيّتى
انجام مىگيرد حرام نيست.
همچنين در
موارد ديگرى كه اهداف مهمّى مانند هدف مشورت در كار باشد، يا براى احقاق حق وتظلّم
صورت گيرد غيبت حرام نيست.
البتّه
كسىكه آشكارا گناه مىكند و بهاصطلاح «متظاهر به فسق» است، از موضوع